ای صلابت فصل پاییزی!
از دیرباز فرو افتادن و پژمردگی برگهایت ، نشانهء خصلتی ست که چون ملالت و حزنی را از درون خسته ات جدا کرده تا بار دیگر به خلوت امن احساساتت دستیابی ، تجارب و اندوخته هایت را عاقلانه مرور کنی.
آری…می لرزد و می ریزد داشته هایی را که از
تعمق تقدیر و زمان نصیبت گشته بود.
گویی بیقراری ات برای رهایی از امیالیست که تا کنون تحملشان کرده بودی، و این روزها چه صبورانه با فضای عطرآگین و روح بخشت،
نوید بازسازی را به تجاربی دیگر نشانه رفته ای، تا پربارتر از همیشه،
امیدت را به وارسته شدن تجلی بخشی، ای نماد پرهیزکاری و قناعت
تو چنان حقیقتی که رهیدن را از تضادهای درونی بما بشارت می دهد، تا مهیا شدن را از سر گیریم و هر آنچه که در بطن
خوب و بدمان به حرص انباشته ایم، دور ریخته و
اطمینان فروتنی و تواضع را بهتر بیازماییم…
اینک در راستای تو قامت گزیده ام و فرو ریختنم را نظاره می کنم،
برای تولدی دیگر، اینست زندگی،
فرو ریختن و از نو بنا شدن…
🌹🌹
از تکه تکه های وطنم
بوی درد می آید
کدام شب شوم
بر آسمانش
چنبره زده
که فریاد روشنایی
به گوش نمی رسد
🌹🌹
باز بغض پنجه می زند
بر گلوی زخمی ام
جرعه جرعه نفس
چو برگهای پائیز
زیر پای عابری
غرق در خیال
همچون کودکی
خسته از بازی
می روم به آنسو
کابوس های شبکار
امان نمی دهند به لحظه
چه سخت است تک درختی
تنها میان عابری
پرنده ای
به آسمان خیره می شوم
یکی یکی سقوط می کنند شهابها
مرگی رقم می خورد
در انتظار خاموشی ستاره ام
شب را به صبح پیوند می دهم
🌺🌺
هر روز
یک نفر
می بَرد تکه ای از من
پراکنده ام
در گوشه گوشه ی شهر
پیدا نمی کنم خود را
🌺🌺
تسخیر کلامت بودم
آرامشی بی پایان،
و مجذوب نگاهت
چون زمینی
محتاج باران
تو
سهم آسمان بودی
ستاره ای به بزرگی ات
ساکن زمین نخواهد بود
🌷🌷🌷
تنهایی مان
بزرگتر می شود
در روزهای گذرا،
خسته می شویم
از آینده ایی مبهم
که تنها
اندوهی
اضافه می کند
به دردهای مان
.
🌹🌹
یاد گرفتیم
جهان به اندازه ی
یک نقطه کوچک
و قلب های رنجور ما
به اندازه یک جهان بزرگ
جهان از نقطه آغاز می شود
و با نقطه تمام
اما نقطه چین ها
تکثیر قلب های رنجورند
🌹🌹
من با سپاهی از کلمه
تو با لبخندت
این جنگ ،
نابرابر است
🌹🌹
پرونده نگاه تو
امروز بسته شد
درگیر بایگانی افکار خسته شد
پیمان شاعرانه من
دوست ، دارمت
با حکم قاضی قلبم شکسته شد
🌹🌹🌹
بیچاره سیب
خیلی ها را شاعر کرد
خیلی ها را عاشق
یا گناه آدم گریبانش را گرفت
یا ملاج نیوتن
آخرش هم دلش خوش است
میوه ی بهشت است
🌹🌹
غروب آمد دلم را
با خودش برد
به رویاهای من،
مهر عبث خورد
برایم ماند تنها،
یک قناری
که آنهم ، رفته رفته
در قفس مرد
🌹🌹🌹
خیره شده ام
به پرواز پرنده ای
که اوج می گیرد
در آسمان هستی
به چالش می کشم
خودم را
می شود بالی ساخت
با پرهای پُر مهر
و در اوج پر کشید
🌹🌹🌹
روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق
🌹🌹🌹
چاپ انواع کتاب:
شعر،داستان،دلنوشته،رمان،کتاب کودک،کتاب کار،ترجمه کتاب،سفرنامه،زندگینامه،نمایشنامه،فیلمنامه و…
با شرایط ویژه
و
نگارش صفرتا صد پایان نامه و رساله
و
تبدیل پایان نامه ارشد و رساله دکتری به کتاب و اکسپت مقاله
در
انتشارات بین المللی حوزه مشق