۱/-لطفا خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید.
زهرا صحراگرد هستم، متولد سال ۱۳۸۱ از استان هرمزگان_ شهرستان قشم، و در حال حاضر دانشجوی رشتهی آموزش ابتدایی هستم.
۲/علاقهی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟
از شانزده سالگی (کلاس دهم)به دلیل انشاهایی که تو مدرسه مینوشتم و مورد تایید معلمان و همکلاسیهایم بود به ادبیات بیشتر علاقهمند شدم قبل از آن هم رمان میخواندم و گهگاهی هم متنهای کوتاه مینوشتم که احساس میکردم میتوانم در نوشتن موفق باشم.
۳/از چه زمانی نویسندگی برای شما جدی شد؟
از هفده سالگی نوشتن را به صورت جدی شروع کردم و تعدادی از نوشتههایم را به اشتراک گذاشتم نظرات خوب دوستان اهل قلم و مخاطبان باعث شد بیشتر به نوشتن علاقهمند شوم.
۴/نظر خانواده در مورد نویسندگی شما چه بود؟
خانواده از اینکه میتوانم دلنوشتههایی بنویسم که مورد پسند دوستان واقع شود خوشحال هستند، اما حامی اصلی من مادرم بود.
۵/در چه سبکی مینویسید؟
دلنوشته و رمان و گهگاهی هم متنهای انگیزشی مینویسم
۶/در بین شاعران و نویسندگان بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟
اکثر شاعران و نویسندگان بعد از انقلاب موفق هستند و اشعارشون زیباست، هر شاعر و نویسندهای ذهن خلاقی دارد که میتواند خواننده را تحت تاثیر قرار دهد.
۷/به نظر شما نویسندگی قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟
به نظر من نویسندگی یک امر کاملا ذاتی است، برای نوشتن باید استعداد و ذهن خلاقی داشت، ولی شاید بتوان با آموزش هم یاد گرفت.
۸/موضوعات و مضامین نوشتههای شما بیشتر چیست؟
بیشتر دلنوشتههای من محتوای عاشقانه و احساسی دارد، در نوشتههایم کلمات و آرایههای پیچیده به کار نمیبرم، چون فکر میکنم ساده نوشتن در عین زیبایی مخاطب را درگیر کلمات پیچیده نمیکند و راحتتر میتواند درک کند، در واقع دلی مینویسم اگر موضوعی هم پیشنهاد شود میتوانم در موردش بنویسم.
۹/آثار چه شاعران و نویسندگانی را بیشتر مطالعه میکنید و در نوشتن تحت تاثیر کدام نویسنده هستید؟
بیشتر اشعار استاد شهریار و فروغ فرخزاد و مولانا و محمود دولت آبادی را دوست دارم
و در نوشتن بیشتر تحت تاثیر استاد شهریار و فروغ فرخزاد هستم.
۱۰/به عنوان نویسنده جوان انتظار دارید در نویسندگی به چه افقی دست پیدا کنید؟
به عنوان نویسندهی جوان علاقهمند هستم آثار بیشتری را به چاپ برسانم و در نوشتن به شهرت نسبی برسم که قطعا با توکل بر خدا موفق خواهم شد.
۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنوارههایی شرکت کرده و برگزیده شدهاید؟
در حال حاضر قرار است تعدادی از نوشتههایم چاپ بشود
۱۲/انجمنها چه تاثیری بر نویسندگی شما گذاشته است؟
تا بهحال تجربه شرکت در این انجمنها را نداشتهام
در پایان یکی از آثارتون رو برای ما بنویسید.
هر وقت که دلت برایم تنگ شد، دلتنگ حرفهایم شدی
هر وقت که دلت گرفت و هوای من به سرت زد
مرا در نوشتههایم جستجو کن،
حرفهای ناگفتهی من با تو همان نوشتههاییست که به غمیگنترین حالت ممکن از تو گفتهام
عمیقا دلم میخواست خوانندهی نوشتههایت باشم اما روزگار از من قویتر بود
زورش بیشتر بود
قسمت داشتنت را از من گرفت
و نداشتنت را هدیه داد
فراموش کردن تو
درد دشواریست
سالهاست میل فراموش کردنت را دارم
اما هر بار که خواستم تو را از یاد ببرم
دیدم بخشی از وجودم
را در تو جا گذاشتهام
این روزگار لعنتی
بدجور دست روی دلم گذاشته است
از دورن میسوزم و خاکستر میشوم
اما به هوای دیدنت فقط نفس میکشم!
به هوای دیدن چشمهایت از خاکستر
شعلهور میشوم
خدا کند
روزگار حسرت چشمهایت
حسرت دیدنت را به من هدیه نکند!
من از غافلگیریهای بیموقع بیزارم