اثری از بانوی هنرمند عاطفه مشرفی زاده/ نشر حوزه مشق خاطره خواهرم چند سالی بود ازدواج کرده ودو بچه داشت ،شوهرش شاگرد مغازه صافکاری بود،چهار نفری با موتور تردد می کردند ،قدرت خرید ماشین نداشتند، ده روز قبل محرم یک ماشین تصادفی آوردن دم مغازه ای که شوهر […]