۱/لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید
? فرشته احمدی پارسیان
۲/علاقه ی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟
?از دوران راهنمایی و دبیرستان مطالبی مینوشتم
۳/از چه زمانی شعر گفتن برای شما جدی شد؟
? حدودا از ۱۵ سال پیش
۴/نظر خانواده در مورد شعر گفتن شما چه بود؟
? اوایل کسی جدی نمیگرفت و توجه نمیکرد
اما مدتی بعد مورد تشویق و ترغیب قرار گرفتم
۵/در چه قالب هایی شعر میگویید ؟
? کلاسیک، نو، سپید، ترانه
۶/در بین شاعران بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟
? اشعار استاد شهریار همیشه برام جذابیت داره و ازشون یاد میگیرم
مرحوم افشین یداللهی در ترانه
محمد علی بهمنی
فاضل نظری
حامد عسکری
حمیدرضا برقهای
و…..
۷/به نظر شما شعر گفتن قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟
? شعر گفتن باید در نهاد و ذات ادمی باشه و استعدادش رو باید داشته باشه
اما قطعا فرا گرفتن اصول و فنون شاعری اکتسابیه و باید با آموزش به دست بیاد
۸/موضوعات و مضامین اشعار شما بیشتر چیست؟
? رمانتیک و اجتماعی
۹/آثار چه شاعرانی را بیشتر مطالعه میکنید و در سرودن تحت تاثیر کدام شاعر هستید؟
? کلیات سعدی
استاد شهریار
حسین منزوی
حامد عسکری
۱۰/به عنوان شاعر جوان انتظار دارید در شعر به چه افقی دست پیدا کنید؟
? به جایگاه خاصی فکر نمیکنم
نوشتههام رو برای دل خودم مینویسم و همینکه به دل مخاطبم بنشینه و برای لحظاتی حالی خوبی براش فراهم کنه من به هدفم رسیدم
۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنواره هایی شرکت کرده و برگزیده شده اید؟
? سال ۹۵ کتاب ترانههام با عنوان ( وقتی بیای) به چاپ رسیده
و سال ۱۴۰۰ کتاب دلنوشتهها و اشعار سپید و موج نو
با عنوان ( پک قرن عاشقی)
تا به حال در جشنوارهای حضور نداشتم
۱۲/انجمن ها چه تاثیری بر شعر شما گذاشته است؟
? در انجمنهای زیادی حضور پیدا نمیکنم
گاهی بصورت مجازی در گروهای نقد شعر شرکت میکنم که به نظرم نقدهاشون اگر اصولی و منصفانه باشه قطعا در پیشرفت کار شاعر یا نویسنده تاثیر بسزایی میذاره.
? پدر
یک کوه بر صلابت تو تکیه کرده بود
آنروزها که نام پدر از تو جان گرفت
دنیای من بدون تو آسایشی نداشت
ای مرد! غیرت از تو سراپا نشان گرفت
این روزها که عکس تو تصویر دیگریست
دارد غم زمانه تو را پیر میکند
از بس که من به قامت تو تکیه دادهام
آخر تو را زمانه زمینگیر میکند
من در خطوط مبهم پیشانیات پدر
جز غصههای تلخ زمانه ندیدهام
آنقدر زجر دیدهای و زخم خوردهای
تا من به قلههای سعادت رسیدهام
خود را به آب و آتش این زندگی زدی
تا قصههای خانه پر از یک پدر شود
هر چند این زمانه پر از نامرادی است
با دستهات زخم دلم بی اثر شود
از اضطراب و بی کسی این جهان پرم
تقدیر من بدست تو تغییر میکند
مثل کسی که در دل طوفان نشسته و
ساحل برای خواب تو تعبیر میکند
آرامشی که هست در آن چشم خسته است
در دستهای بیرمق و پینه بستهات
با هر نفس به درد و غمم خو گرفتهای
جانم فدای هرم نفسهای خستهات…
فرشته احمدی