۱/لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید
فاطمه نعمتی هستم متولد ۷۶ ، فارغ التحصیل رشته ی روانشناسی در مقطع کارشناسی هستم .
۲/علاقه ی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟
از دوران کودکی به ادبیات و داستان نویسی علاقه داشتم .
۳/از چه زمانی نوشتن برای شما جدی شد؟
از دوران دانشجویی
۴/نظر خانواده در مورد نوشتن شما چه بود؟
نظرشان مثبت بود و تشویقم کردن به خصوص خواهرانم .
۵/در چه قالب هایی مینویسید ؟
داستان بلند و گاهی داستان کوتاه
۶/در بین شاعران و نویسندگان بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟
در حوزه ی اشعار ، آقای فاضل نظری و در حوزه ی نویسندگی ، زنده یاد منیر مهریزی مقدم .
۷/به نظر شما نوشتن قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟
به نظر من بیشتر ذاتی است .
۸/موضوعات و مضامین نوشتههای شما بیشتر چیست؟
اجتماعی و عاشقانه
۹/آثار چه شاعران و نویسندگانی را بیشتر مطالعه میکنید و در نوشتن تحت تاثیر کدام نویسنده یا شاعر هستید؟
در حوزه ی اشعار ، آثار آقای فاضل نظری را بیشتر مطالعه می کنم و در حوزه ی نویسندگی آثار یک عده به خصوص را نمیخوانم بلکه معمولا آثار نویسنده های مختلف را میخوانم تا برایم جدید و متنوع باشد و چیزهای جدیدتری یاد بگیرم برای مثال رمان های عامه پسند ایرانی و رمانهای کلاسیک خارجی را بیشتر میخوانم .
۱۰/به عنوان نویسنده جوان انتظار دارید در نوشتن به چه افقی دست پیدا کنید؟
دوست دارم علاوه بر حوزه ی رمان در قالب های دیگر هم از جمله کتاب هایی با مظامین مذهبی و روانشناسی و شعر هم دستی به قلم داشته باشم .
۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنواره هایی شرکت کرده و برگزیده شده اید؟
فعلا آثاری از بنده منتشر نشده و در جشنواره ای شرکت نکرده ام .
۱۲/انجمن ها چه تاثیری بر نوشتن شما گذاشته است؟
شرکت نکرده ام .
در پایان یکی از نوشته هاتون رو برای ما بخوانید.
ساعت حدود ۵ بود که ترنم از کلاس موسیقی به خانه برمی گشت . هوا ابری بود و انگار دل باریدن داشت . با حس کردن قطره ی بارانی روی گونه اش خوشحال شد و در دل خداروشکر کرد . نم نم باران می بارید و با باریدنش ترنم را به گذشته پرتاب می کرد. درست چند ماه پیش که نزدیک به یکسال می شد در یک شب بارانی سروش از او خداحافظی و ایران را ترک کرده بود . هیچ وقت نمی توانست چهره ی سروش با آن نگاه پاک و عاشقش را فراموش کند . شاید اگر پای حسام به زندگی اش باز نمی شد می توانست به سروش دل بندد اما حیف که اینها همه در نظرش خیالی باطل بیش نبودند . با رفتن سروش خانه و محل زندگیشان دیگر مثل سابق برایش نبود و همه ی این ها باعث می شد تا ترنم بیش از پیش به حس دوست داشتن و دلتنگی اش نسبت به او پی ببرد .