۱/لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید:شهناز کاظمیان(بازوند) هستم متولد استان لرستان شهرستان رومشکان
۲/علاقه ی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟از همان دوران کودکی و دوران ابتدایی
۳/از چه زمانی نوشتن برای شما جدی شد؟شعر گفتن من به صورت جدی از دوران راهنمایی به تشویق معلمان و اطرافیانم شروع شد و در همان اوایل به انجمن شعر خورشید رومشکان راه یافتم
۴/نظر خانواده در مورد نوشتن شما چه بود؟مشّوق اصلی من در این زمینه خانوادم بودن
۵/در چه قالب هایی مینویسید ؟تبحّر اصلی من غزل سرایی ولی در قصیده ،مثنوی،دو بیتی ، رباعی ، هجویات و ترانه نیز دستی بر آتش دارم
۶/در بین شاعران و نویسندگان بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟شهریار و فاضل نظری….
۷/به نظر شما نوشتن قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟نوشتن امری کاملا ذاتی است
۸/موضوعات و مضامین نوشتههای شما بیشتر چیست؟عاشقانه و عارفانه و طنز اجتماعی
۹/آثار چه شاعران و نویسندگانی را بیشتر مطالعه میکنید و در نوشتن تحت تاثیر کدام نویسنده یا شاعر هستید؟شهریار،فروغ فرخزاد و فاضل نظری و در بیشتر انجمن های کشور عضو هستم و اشعار شعرای هم عصرم را مطالعه می کنم
۱۰/به عنوان نویسنده جوان انتظار دارید در نوشتن به چه افقی دست پیدا کنید؟در بین جامعه و شعرای معاصر به جایگاه ویژه ایی دست پیدا کنم و در زمینه ی شعر اسطوره ی دوران خودم باشم و آثار زیادی برا آیندگان به یادگار بزارم
۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنواره هایی شرکت کرده و برگزیده شده اید؟کتاب مشترک نغمه های پالیز و کتاب های مستقل شوق رهایی و در حصار یادها در دست چاپ ،در جشنواره های علوی ،بسیج ،دفاع مقدس ،فجر ،در بیشتر جشنواره های کشوری و مسابقات دانش آموزی و کانون های مساجد و سپاه..حائز رتبه شده ام
۱۲/انجمن ها چه تاثیری بر نوشتن شما گذاشته است؟بیشترین تاثیر را در نوشتن من انجمن های ادبی داشته اند زیرا باعث شکوفایی و پختگی می شوند و اگه موفقیتی بدست بیارم مدیون اساتید انجمن ادبی چرداخ رومشکان هستم و آشنایی و عضویت درانجمن بانوی شعر لرستان و انجمن استاد شهریار و شاعران آیینی هم در موفقیت من نقش بسزایی دارند و از همسرم که یاور و همراه من در امر شاعریست تشکر و قدردانی می کنم و از حوزه ی استعدادهای برتر مشق قدردانی می کنم که این بستر را برای شاعران جوان مهیا کرده اند برای ارتقا و نشر آثار در پایان یکی از نوشته هاتون رو برای ما بخوانید. آشوب شکسته تر از این شهر پر آشوبم نگاهم کن به امید نگاهت یک عمر مغلوبم نگاهم کن ترانه خواهم ساخت ساعت ها برای دلتنگی بخاطر اینهمه صبر ایوبم نگاهم کن به هر ثانیه عمرم به انتظار خواهد رفت که پیش روی رقیبان چه سرکوبم نگاهم کن دلی که جنس طلاست زنگ نخواهد زد برای انتظار تو جنس مرغوبم نگاهم کن کودکان شهر مرا دیوانه می خوانند پدرانشان گفته اند ز عقل معیوبم نگاهم کن ببین که خسته شدم از این شهر پر آشوب شبیه دسته دسته گلی کنار یک جوبم نگاهم کن نمی دانی بی تو چه می گذرد به حال من به دنیا بی تفاوت ،بسان یک چوبم نگاهم کن شراره می کشد آه ز نیم جان تن من اگر به ظاهر برای تو خوبم نگاهم کن به جنون کشیده شد کارم و اعتبارم رفت اگر هنوز پیش تو آدم محسوبم نگاهم کن
و در پایان …تشکر ویژه دارم از اساتید انجمن ادبی چرداخ رومشکان که فعالیت خودم را در زمینه ی شعر مدیون این انجمن هستم و انجمن بانوی شعر لرستان و حوزه ی استعدادهای برتر مشق که بستر به یادگار گذاشتن اشعار را برای شاعران جوان فراهم می کنند و همسر عزیزم که بهترین حامی و پشتیبان من در زمینه ی شعر و شاعری است.