پ در گردش نسیم به جاه سایه به آفتاب میزند ……
شب کوره راه عمق حیات جامه به مهتاب میزند……..
کوه غبار بسته” اندودوش به هجر چکاوکان……..
فجری سپید بر روشن سیاهی شب تاب میزند…..
در هر غروب ساز کهنه به اصرار مرگ ابر…….
سجاده” ندیم به پای رعد در غم سیلاب میزند……..
پیر زمان ستیز بی امان شراره به گلهای آرزو…….
صبر نهال بیدرنگ شراب به شباب ناب میزند……
حکم قدر به روز مصلحت از داد حق نداد………
بس طاقت از فراق به نقد دیده به هر باب میزند……