باز هم شب و من و پنجره ای که
ماهش را گم کرده
پشت کدام ابر به خواب شیرینت دل دادی
که خیال بیدار شدن را از سر پراندی
دیگر پنجره به صدا در آمد
خواب همسایه ها را آشفته کرده
از فردا صندلی ام را زیر سقف آسمان میگذارم
اگر پیدایت نشود
آنقدر به آسمان خیره می شوم تا
از خجالت آب شود و رنگین کمان چشمانت
از پس ابرها چشمک پرانی کند
و مردم شهر بساط نصیحتشان را ببرند
و جای دیگر پهن کنند
اعظم احمدوند(زلال باران)