این راه را به عشق تو من آزموده ام
این شعر را برای چشم سیاهت سروده ام
این لب به عشق وصل تو خندیده است؛ و من دل را به عشق یاد تو از غم زدوده ام
این گل به شوق چهره ماهت شکوفه داد
این پلک را برای دیدن رویت گشوده ام
اشکی شدم چکیده ز مژگان به گونه ات
این درد را بجای تو تحمل نموده ام
بادی وزیده لمس کند موی خرمنت
خال لبی ز نقش لبانت ربوده ام
شب تا سحر ز عطر تو مخمور می شوم
دائم به عیش چشم تو مشغول بوده ام
زهرا محمدی