دلنوشته
اگر دست من بود تو را در زورق نور می پیچیدم
نشانی آفتاب را می گرفتم در حوالی سایه ها
پرسه می زدم تا اندک ملالی مجال دیدنت را نیابد
اگر دست من بود ترانه که هیچ.شعر که هیچ!
خودم قبای واژه می شدم و به تطهیر نامت جاری
اگر دست من بود نه به لحظه ها امان می دادم ونه به روزها
می بردمت در امن ترین جای خلقت
همان جا که نفسهایم متولد می شود
شبنم( ساناز ) احمدی