اثری از فاطمه کریمی
خب اگر بخواهم روراست باشم و حاشیه نروم واقعیتش این است که این روزها میلم به تنهایی و انزوا بیشتر است و معتقدم تنها بودن با خود مزخرفم بهتر ازبودن، با یک نفر دیگر است هرکسی که باشد، همه شان دارند حقه های حقیر سرهمدیگر سوار میکنند و دورویی و نیرنگ بر سر هم نوعان خودشان را نوعی زرنگی و ترقی برای خود میپندارندو کله معلق میزنند و توچاره ای جز ندیدن، کر شدن و در خود رفتن .
درست شبیه حلزونی که خانه اش رابا سنگ بر کمرش خراب کرده باشند، و نشسته ام به تماشای جان کندم خودم.. آه به راستی چقدر سخت است دیدن ظلم و دم نزدن ، حال می گویم زمانی که با خود درستکار بودی در نتیجه با دیگران هم دغل بازی نمی کنی چون یقین بدان بعد ازشب، روز فرا خواهد رسید و تشت دغل کاری ات آخر از بام خواهد افتادوراه رسوایی را پیش خواهی گرفت
و آنجاست،که حرفهای اطرافیان تبدیل میشوند به ماسیدن ناگفته های سنگین و تلخی زبان، ومن هرگاه در منجلاب کثافت های این زندگی گیر می افتم از اول شروع می کنم و سعی می کنم یادم بیاید که در زندگی خواهان چه چیزی بوده ام؟
و اهدافم را یادآور شوم، همین برای رهایی از منجلاب های کثیف و نیرنگ های دروغین،دروغ هایی که بسیار ظاهر دل پسندی دارند دور سازد. و تنهایی، تنهایی همچون شاخک های باءوباب طوری دور مچ من قرار گرفته اند که تا بیایم به خودم بجنبم به درختچه ای کت و کُلُفت بدل شده، گویا که به این راحتی نمیشود از شرش رهایی یافت و راحت شد و ریشه اش همچون درخت بید در دل و جان و روحم رخنه کرده و در برابر ناملایمات زندگی سرسخت تر و مستحکم ترم میکنند و در شرایط بهتر ریشه ها عمیق شده اند و تحمل تاب در مقابل هر طوفانی را دارا هستند و نارضایتی در این شرایط همواره محرکی است برای تغییر و اصلاح برخلاف آن، رضایتمندی و امیدواری همواره تسلیم و رضا دادن به تقدیر کیهانی راه حلی است که خود طبیعت ارائه میکند.
من تنهایی را دوست دارم و می گذارم همچون معلمی از جنس رویش زنبق های عشق پاک، در دشت زیبای زندگی در وجودم عمیق ریشه کند چرا که غم ودرد و تنهایی همزاد آدمی بوده است و اگر آدمی گذاشت که اهلی اش کنندو از این تنهایی رهاییش دهند! بفهمی نفهمی خودش را به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن بکشد و فهمیده ام تا ممکن است خودم را برای خودم نگه دارم بقول” صادق هدایت” اگر حالا تصمیم گرفته ام که بنویسم فقط و فقط برای این است که خودم را به سایه ام معرفی کنم سایه ای که روی دیوار خمیده و مثل این است که هرچه می نویسم با اشتهای هرچه تمام تر میبلعد و از زمانی که خودم را از دیگران دریغ کرده ام میخواهم خودم را بهتر بشناسم
و من فقط برای سایه ی خودم می نویسم که باید خودم را به او معرفی کنم، سایه ای که با هرچه بیشتر نوشتن همچون منظره ی افیونی به من جلوه میکند. امن تنهایی را دوست دارم زیرا انرژی من در معاشرت با آدمها کم و کمتر میشود پس اگر قرار نمیگذارم، تلفنی حرف نمیزنم و چت نمیکنم برای این است که نباید کم بیاورم، نباید تحلیل بروم چون همزمان باید به چندین مساله رسیدگی کنم واگر به طبیعت نگاه کنی در زمستان طبیعت کنار میرود و استراحت میکند و انرژی اش را جمع میکند برای شروعی تازه و ماهم این اجازه را داریم که گاهی تنها و مغموم زده و به دور از چشم همه در حال جمع کردن انرژی برای شروعی دوباره باشیم.
و ازاینکه کسی مدام بخواهد حالم را بپرسد متنفرم! از ترحم انسانها نسبت به خود متنفرتر! من حالم خوب است. تنها که باشم خوبتر میشوم. فقط همین!
🌹🌹🌹🌹
چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،کتاب کودک، کتاب کار،ترجمه کتاب کتاب، سفرنامه،زندگینامه،نمایشنامه،فیلمنامه و… با شرایط ویژه
و تبدیل پایان نامه ارشد و رساله دکتری به کتاب با بهترین شرایط
و اکسپت مقاله همایشی، کنفرانسی در یک هفته در
انتشارات بین المللی حوزه مشق به مدیریت دکتر فردین احمدی 👇