گریه کن
ای ابر تیره در آسمان پرغبار من
روی رویاهای ویران شده ام
به زخم های جا مانده
چکه چکه ببار و دردهایم را از خط های پیشانی ام پیدا کن
می خواهم در قاب آینه ی ترک خورده ی خیالم
آرزوهایم را به قاصدکی در دوردست بسپارم
و غم هایم را به کوتاهی یک پلک برهم زدن فراموش کنم
فراموش کنم معنای چتر را
خیابان را دلتنگی را و پیاده در خودم به راه بیفتم!
لی لی سنگچی