علیاکبر رفوگران – پدر خودکار ایران به قلم حسن محمدی خالق برنر زاچکان
?احتمالا هیچ ایرانی نیست که حداقل یکبار خودکار بیک در دستش نگرفته باشد و با آن آشنا نباشد، کسی را سراغ دارید که نامی جز بیک برای خودکار بیاورد؟
موسس کارخانه خودکار و عطر بیک و مداد سوسمارنشان
♨️«علیاکبر رفوگران» کسی است که نام خودکار را برای این نوشتافزار گذاشت؛ نامی که به گفته خودش، اسم مناسبی برای این وسیله نوشتنی نیست! او به گردن تمام ما حق دارد و باید به احترامش کلاهمان را از سربرداریم و درود بفرستیم به همه تلاشهایی که در این سالها انجام داده است.
✅از زبان خودش :اولین نوآوری
اوایل سال ۱۳۳۰ درحالی که ازدواج کرده بودم و تازه تشکیل زندگی داده بودم، پیش پدرم شاگردی میکردم. پدرم یک محموله بزرگ مداد ژاپنی خریده بود. آن زمان اجناس ژاپنی کیفیت خوبی نداشتند و پرطرفدار نبودند. همان موقع فکر کردم چه کار کنم این مدادها به فروش برسند تا هم پدرم از دست آنها خلاص شود هم خودم بتوانم پولی بهدست بیاورم و جلوی پدر و همسرم خودی نشان بدهم. دیدم میتوان کاری کرد که این مدادها بچهپسند شوند.غروب آن روز به کارگاه یک جوان ارمنی که قالبساز بود رفتم و از او خواستم قالب کلهعصا بسازد که وقتی روی مداد قرار میگیرد، مداد به شکل یک عصای کوچک دربیاید و قالب کوچکی هم بسازد که بهوسیله آن، ۲ مداد روی هم سوار شوند. او ایدهام را به خوبی اجرا کرد و مداد در واقع عصایی به طول ۲ مداد با منگولهای در قسمت بالا خیلی زیبا و بچهپسند شد و مطمئن شدم که با سود فروش آنها، میتوانم سرمایه خوبی دست و پا کنم. فردا صبح نزد پدرم رفتم و همه مدادها را خریدم. فکر کرد دیوانه شدهام، ولی با اصرار من، مدادها را فروخت و من هم تغییراتی که در نظرم بود روی مدادها اجرا کردم و در طول چندروز، همه مدادها را فروختم و پولخوبی بهدست آوردم. بعد از آن، تصمیم گرفتم تجارت کنم و چون پدرم به اصطلاح بنکداری میکرد و به تجارت خارجی رضایت نمیداد، از او جدا شدم و در بازار بینالحرمین پاساژ مهتاش، یک مغازه خریدم و شروع به کار کردم.
سال ۱۳۷۵ کارخانه عطر بیک را از فرانسه خریداری کردم. علت اصرار من برای تهیه عطر در ایران، این بودکه اول از همه مخارج گمرکی واردات عطر به ایران زیاد است و تولید آن در ایران قیمت را پایین میآورد، دوم اینکه کشور ما جمعیت جوان زیادی دارد که شاید همه آنها قدرت خرید عطرهای گرانقیمت خارجی را نداشته باشند و من میدانستم میتوانم محصولی با کیفیت عطرهای گرانقیمت خارجی را با قیمت بسیار کمتر در ایران تولید کنم.
✅ابتکار، ابتکار، ابتکار
وقتی از پدرم جدا شدم، سرمایه کمی داشتم که برای کارهای بزرگ کفایت نمیکرد. جنگ جهانی تازه تمام شده بود و آلمان از ویرانهای بلند شده بود و کارخانهها یکی یکی شروع به کار کرده بودند. من مکاتباتم را با آنها آغاز کردم و هرروز کاتالوگها و نمونههای مختلفی بهدستم میرسید و حسرت میخوردم که چرا نمیتوانم روی آنها کار کنم تا اینکه کاتالوگ یک عکسبرگردان به دستم رسید، همان موقع یک طرح جالب به ذهنم رسید؛
پیش یک استاد خطاط رفتم و جمله «فا الله خیروحافظا و هو ارحم الراحمین» را دادم به خط زیبا بنویسد، ۲ تا طاووس هم از کتاب بریدم و کنارش گذاشتم و آن را داخل پاکت گذاشتم و یکنامه هم ضمیمهاش کردم که ۱۰هزار عدد از این طرح برایم چاپ کنید. فرستادم رفت و تا یک ماه خبری نشد. ماجرا را به کلی فراموش کرده بودم و مشغول کارهای خودم بودم تا اینکه یک کارتن از آلمان به دستم رسید. وقتی آن را باز کردم، طرحم را بهصورت عکسبرگردان چاپ کرده بودند.
به شاگردم هزارتا از این عکسبرگردانها را دادم و گفتم تا اینها را نفروختی، مغازه نیا، اگر یکماه هم طول کشید، اشکالی ندارد. شما مرخصی تا اینها را بفروشی. چندساعت بعد برگشت و گفت همه را فروختم! من قیمت هر برچسب را ۵ ریال گذاشته بودم و درعرض چندروز همه را فروختیم تا اینکه یک بسته دیگر رسید. همینطور هفتهبههفته یک بسته ۱۰هزارتایی میرسید و ما کلی تعجب کرده بودیم! تقریبا با آخرین بستهها یک نامه هم از آن شرکت آلمانی به دستمان رسید که گفته بود چون قیمت۱۰هزارتا از این برچسبها با ۲۰۰هزارتای آنها یکی بود، برایتان ۲۰۰هزار تا چاپ کردیم و شما پول ۱۰ هزار تا را بدهید…
پژوهشی از حسن محمدی خالق برند زاچکان( محصولات غذایی ) و عضو هیات مدیره انتشارات حوزه مشق