۱. لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید. نرگس جهانگیر هستم ۳۵ ساله
۲. علاقه شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟ بعداز فوت پدرم دی ماه سال۱۳۹۷
۳. از چه زمانی نوشتن برای شما جدی شد؟ بعدازفوت پدرم دلنوشته زیاد نوشتم و بعد به طوراتفاقی درمسابقه بانوان پلیس ناجا شرکت کردم و برنده شدم و بعد باسرپرست نویسندگان حوزه مشق آشناشدم خانم ستاره الله ویسی ایشون خیلی تشویقم کردن به نوشتن واین باعث شد به طورجدی تربنویسم
۴. نظر خانواده در مورد دلنوشته ها و داستان های شما چه بود؟ خانواده من بهترین مشوق من بودن و دراین عرصه حمایتم کردند
۵. در مورد چه موضوعاتی داستان مینویسید؟ بیشترموضوعات خانوادگی و اجتماعی
۶. در بین شاعران بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟ سهراب سپهری،نیمایوشیج و ..
۷. به نظر شما نوشتن قابل یاد گرفتن است یا ذاتی؟ به نظرمن ذهن خلاق و ماجراجو خیلی مهمه ولی درکنارش علم و دانش بیشترباعث موفقیت میشه
۸. موضوعات و مضامین نوشته شما بیشتر چیست؟ عاشقانه، اجتماعی ،
۹. آثار چه نویسندگانی را بیشتر مطالعه میکنید و در نوشتن تحت تاثیر کدام نویسنده هستید ؟ فهیمه رحیمی، صادق چوبک ،سیمین دانشور
۱۰. به عنوان نویسنده جوان انتظار دارید در نوشتن به چه افقی دست پیدا کنید؟ به جایی که بتوانم بهترین داستان هارا خلق کنم و قلمم هررزو روان تر شه
۱۱. چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنواره هایی شرکت کرده و برگزیده شده اید؟ تا الان ۴کتاب مشترک به نام فراسوی خیال، رهگذر زمان ، حرفهای خیس ، بانوان موفق و دو کتاب مستقل به نام ریحانه و بازی سرنوشت
۱۲. انجمنها چه تاثیری بر نوشته شما گذاشته است؟ متاسفانه در هیچ انجمنی شرکت نکردم ولی انتشارات حوزه مشق در این راه خیلی کمکم کرد. جا داره اینجا از جناب آقای دکتر فردین احمدی و استاد سیماحبیبی که دراین راه کنارم بودند تشکرکنم
در پایان یکی از نوشته هاتون رو برای ما بخوانید. روز پدرشد و من تورا ندارم که در آغوشم بگیرم….تورا ندارم که دستان پُر زمهرت را بگیرم و به عشق بفشارم….تورا ندارم که به بزرگداشت روزت بوسه بر پیشانی پُر چینت بزنم…..بابایی کاش بودی پیشم، کاش قدر باتوبودن رابیشتر می دانستم….تاوقتی بودی نه ماه رجب می شناختم نه روز پدر تورا ستایش میکردم، بودنت رابه یک تبریک خشک و خالی بسنده می کردم….آه…. اما امروز آرزو دارم ای کاش بودی تا روزت را جشن می گرفتم، خم میشدم و پاهای پینه بسته وخسته ات را می بوسیدم. خاک پایت را سرمه چشم هایم می کردم….و ای کاش های بسیار دیگر…..دراین سال هایی که رفتی روز پدر دلم می گیرد، روز پدر یتیم بودن و بی کس بودنم بیشتر برایم خود نمایی می کند…. بابای آسمانی من، روزت مبارک…
خانم نرگس جهانگیر خواهر کوچک من هستن و بسی باعث افتخار و مباهات من هست
و اینکه خانواده در کنار ایشون هستن و مشوق این بانوی هنر مند
نوشته هاش رو واقعا دوست دارم چون با تمام وجود نوشته میشه و الهام گرفته از زندگی افراد دور و نزدیک هستن.نه بعنوان خواهر بلکه به عنوان یک خواننده و اهل کتاب واقعا نوشته هاشو دوست دارم
موفق باشی عزیزم