۱/لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید سلام امین مهدی علیجانی هستم،رشتهی تحصیلی بنده کامپیوتر ،گرایش نرم افزار … و به صورت دلی گاهی کارهای گویندگی انجام میدم،نمیشه گفت که گوینده هستم فقط برای اینکه متنهام رو به گوش بقیه برسونم سعی میکنم گاهی اینکار رو انجام بدم.
۲/علاقه ی شما به نویسندگی از چه زمانی شروع شد؟ قبل از اینکه به مدرسه برم و سواد خوندن و نوشتن رو یاد بگیرم… شاید سؤال بشه چطور؟ مادرم برام خیلی کتاب های مختلفی میخوند که کتابهای مخصوص کودکان هم نبود مثل کتاب از آدم تا خاتم.
۳/موضوع و سبک نوشتههای شما بیشتر درچه زمینهای است؟ بیشتر نثر مینویسم تا شعر… دلنوشته های کوتاه عاشقانه،اجتماعی و ادبی… به نوشتن داستانهای کوتاه علاقه زیادی دارم و داستان های گوناگون با موضوعات مختلف مینویسم… اگه تخصصی تر بخوام اشاره کنم بیشتر به سبک روایتی علاقه دارم اما سبک های دیگه هم در نثر استفاده میکنم.
۴/آثار چه نویسندگانی را بیشتر مطالعه میکنید؟ سعی میکنم محدود به چند نویسنده و تفکر نباشم،برای همین آثار مختلف از نویسندههای قرنهای گذشته تا حال رو مطالعه میکنم.
۵/هنگام نوشتن چه حال و هوایی به شما دست میدهد؟ حال و هوا بیشتر برای من مربوط میشه به قبل از نوشتن،زمانی که اطراف رو مشاهده میکنم و همینطور دربارهی موضوعات مختلف فکر میکنم،زمان نوشتن سعی میکنم بیشتر متمرکز بشم و با یک منطق درستی کار رو پیش ببرم و اطلاعات و افکاری که داشتم رو با استفاده از واژه ها تبدیل به یک متن کنم.
۶/هدف شما از نویسندگی چیست؟و میخواهید به چه جایگاهی برسید؟ اینکه بتونید کمی به افکار جهت بدید یا کمک کنید تا اتفاقات مختلف مثل تجربه ها،زیبایی،کارهای درست و غلط و … به بقیه منتقل بشه خیلی کار لذت بخشیه و اگه به انسان و انسانیت بتونید در این مسیر کمک کنید خیلی دلپذیرتره و چه هدفی قشنگ تر از این که بشه باهاش رضایت خدا رو کسب کرد. بیشتر از جایگاه برام این مهمه که در هر جایی بتونم به همین هدفی که اشاره کردم برسم.
۷/بنظر شما این هنر نیاز به استعداد ذاتی دارد؟ نمیخوام درباره ذاتی بودن صحبت کنم،اما شما هرچقدر هم به هر زمینهی هنری و شغلی علاقه مند باشید ولی تلاش نکنيد آدم موفقی نمیشید، پس مهمه که شما تلاش کنید و زحمت بکشید.
۸/چه چیزی باعث شد ایده اولین دلنوشته شما در ذهنتون ایجاد شود؟ یه نویسنده کسی که قدرت مشاهده قوی داشته باشه و بتونه از اتفاقات و تجربه های گوناگون متن هایی رو متولد کنه،فکر میکنم ایده اولین دلنوشته بنده هم همینطور اتفاق افتاده.
۹/ نویسندگی را به چشم هنر میبینید یا شغلی برای درآمد؟ رشته بنده همونطور که گفتم کامپیوتر و نویسندگی رو بیشتر به چشم هنر دیدم،اما از طرفی شما بتونید از هنرتون هم درآمد داشته باشید حتماً لذت بخشه…
۱۰/اگر به عقب برگردید بازهم نویسندگی را انتخاب میکنید؟اگر نه چه رشتهای؟ بله حتماً،بدون شک.
۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیدهاست؟ دو کتاب مشترک به نام ققنوس خیال و همگام با عشق از آثار بنده هست که دو کتاب دیگه یکی مشترک و یکی به صورت انفرادی(داستانهای کوتاه) در حال چاپ و آماده شدن دارم.
۱۲/یک کلام به کسانی که تازه وارد این راه شدند و یا به این هنر علاقه دارند بگویید؟ در مسیر شکستهای زیادی وجود داره اما با امید،تلاش،توکل و استمرار در کارتون میتونید قطعاً موفق بشید؛حتماً استمرار داشته باشید و مسیر رو رها نکنید.
۱۳/و درآخر یکی از متنهایتان را برای ما بنویسید. آن روز که انسان با منقارش نانها را حرام میکرد؛ دقیقاً همان روزی بود که بالهای پینه بستهی پرندگان از سوز کار زیاد توان پرواز را از آنان گرفت.
همان روزی که انسان با منقارش،زندانی از جنس خون برای پرندگان تهی دست ساخت؛ همان روز بود که فهمیدم باید فانوسم را روشن کنم و به جنگ بروم… جنگی نابرابر برای عدالت،برای حق،برای خونی که توسط ضحاک نوشیده شده بود…!
“از کتاب ققنوس خیال”