۱/لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید؟ زهرا امیری متاهل دارای دوفرزند
۲/علاقه ی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟ دوره راهنمایی و دبیرستان با علاقه به درس ادبیات و انشاء
۳/از چه زمانی نوشتن برای شما جدی شد؟ بعد از مدرک نویسندگی
۴/نظر خانواده در مورد نوشتن شما چه بود؟ موافق و همه مشوق من هستند.
۵/در چه قالب هایی مینویسید ؟ دلنوشته ، داستانک ، داستان کوتاه، داستان بلند رمان
۶/در بین شاعران و نویسندگان بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟ سهراب سپهری ، قیصر امیرپور
۷/به نظر شما نوشتن قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟ نوشتن هم ذاتی هست که فرد با علاقه مینویسد. اکتسابی با علاقه و یادگیری و مطالعه زیاد و نوشتن میتواند نویسنده شود.
۸/موضوعات و مضامین نوشتههای شما بیشتر چیست؟ بیشتر دلی مینویسم اما داستانها بیشتر تجربه شخصی از زندگی خودم و دیگران
۹/آثار چه شاعران و نویسندگانی را بیشتر مطالعه میکنید و در نوشتن تحت تاثیر کدام نویسنده یا شاعر هستید؟ مطالعه آزاد سهراب سپهری سعدی حافظ و…
۱۰/به عنوان نویسنده جوان انتظار دارید در نوشتن به چه افقی دست پیدا کنید؟ ان شاءالله به حول وقوه الهی با تمرین و مطالعه به درجات بالاتر که برای خواننده درس باشد
۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنواره هایی شرکت کرده و برگزیده شده اید؟ اولین کتاب مشترک مهر طبابت دومین کتاب مشترک حرف عشق
۱۲/انجمن ها چه تاثیری بر نوشتن شما گذاشته است؟ تاثیر به سزایی داشتند حقیقا من تجربه کلاس های حضوری نداشتم اما کلاس های مجازی بسیار پر ثمر بوده و تاثیر مثبت در روند نوشتنم داشته است.
در پایان یکی از نوشته هاتون رو برای ما بخوانید.
“به دنبال ناجی”
عشق به آقا اشک در تنهایی نور در وضو شور در شیدایی کاش بیایی تا چشمان به غم و ماتم نشسته ها را روشن کنی به جمالت کاش کاش کاش شهر در مه و غبار پنهان است. گرانی کمرشکن، روز مردم خسته را در پی رزق، به شبی دلمرده میکشد. همه در تکاپو برای نجات خود، بدنبال ناجی میگردند. رحم و مروت واژه ایی بیگانه شده. آسمان غم بار است. باران قهر کرده، چشم آسمان نمناک است. انگار بغضی را در گلو خفه کرده. قلب آتش گرفته خورشید زمین را می سوزاند. باد عصیان گر، گرد و غبار خاک، بر سر آدمیان می پاشد. زمانه نفس گیر شده. هیچکس رحم بر دیگری ندارد. شک که در دل رخنه کرد، اعتماد از آن در برفت. خنده های زیبا از دلها رخت بر بستن و جایشان را به لبخند تصنعی دادند. ناتوانی دین و امید را از والدین به یغما برد. وعده های غذا چون کم شد، کودکان نیز بدنبال کار رفتند. کاسب ها با دین فریبان هم کاسه شدند. والدین درد نداریشان را با بچه ها تقسیم کردند. بچه ها از غصه شرمندگی پدر، کودکی نکردند و آرزوهایشان پر کشید. گرگها از بس گوسفندان فربه را خوردند، دندانشان تیزتر شد. گوسفندان لاغر و مردنی با چوپان ماندند. سگ درمانده گله، از پس کی رود؟!. سگ گله تیمار .. چوپان با نوای نی، اشک می ریخت. غصه ارزان در دسترس. شادی گران دور از ذهن. گلهای روی شاخه از گرما خشکیدند، باد سوزان پر پر شان کرد. و شاخه ها درهم پیچیدند. تعارف ها فقط شوخی. محبت مثقالی. شک در دلها رخنه کرد، جای اعتماد خالی شد. چشمها بی فروغ. ابلیس در شکل انسان، نا امیدی قسمت می کند. عده ای در لباس تقوا با تمام، توان دین را به فنا دادند. و امید از دلها رخت بر بست. کاسب ها با دین فریبان هم کاسه شدند. طبیبان عاجز و درمانده. همه و همه در پی ناجی می گردند. افسوس… زهرا امیری عطر عید🌹
تبریک میگم به همه خانم های موفق انتشارتحوزه مقش بخصوص خانم زهرا امیری عطر عیدی