۱_لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید. شریفه بازیار(فاطمیرا. اسم هنری و پیج بنده) متولد2/4/54 فرزند پنجم خانواده. 22 ساله ازدواج کردم. سه تا بچه دارم. پسرم 21ساله سربازه. دختربزرگم17ساله. کوچیکه 10ساله
۲_علاقه ی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟ از دهه هفتاد. چون رشته تحصیلی ام ادبیات بود. آن وقتها شروع به نوشتن کرده بودم. سال 75 یک کتاب تألیفی نوشتم بنام ارمغان نوعروسان و تازه دامادها که متأسفانه به هزار ویک دلیل چاپ نکردم. اولین داستانم سال75 در مجله راه زندگی چاپ شد. همان سال هم به عنوان خبرنگار افتخاری مجله انتخاب شدم که بازم نشد فعالیت کنم.
۳_از چه زمانی نوشتن برای شما جدی شد؟ تقریبأ شش ماهه که جدی گرفتم. از دلنوشته شروع کردم. داستان کوتاه نوشتم. الان هم در حال نوشتن داستان بلند. خدا توفیق بده آرزو دارم فیلمنامه نویس بشم
۴_نظر خانواده در مورد نوشتن شما چه بود؟ خوبه دوست دارند و حمایت کردند. هم خواهر و برادرام. هم همسر و بچه هام
۵_در چه قالب هایی مینویسید ؟ دلنوشته، داستان کوتاه و بلند
۶_در بین شاعران و نویسندگان بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟ قیصر امین پور. نویسنده خانم فرحناز فروغیان
۷_به نظر شما نوشتن قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟ نوشتن هر چقدر در ذات آدم باشه بازهم نیاز به آموزش و فرا گیری هست. از تجربه های دیگران در هر مرحله ای باید استفاده کرد. تجربه هم ربطی به تحصیلات نداره. خیلیا درس نخوندن اما از لحاظ بار تجربی، خیلی خیلی مؤثر و قوی رفتار می کنند. الگوی خوبی برای آموزش و انتقال تجربه هستند.
۸_موضوعات و مضامین نوشتههای شما بیشتر چیست؟ درد دل، اجتماعی، دفاع مقدس، خانوادگی
۹_آثار چه شاعران و نویسندگانی را بیشتر مطالعه میکنید و در نوشتن تحت تاثیر کدام نویسنده یا شاعر هستید؟ بیشترشعر نو مخصوصأ نیما یوشیج و فریدون مشیری. اما از بعد انقلاب قیصر امین پور. از نویسنده های معاصر صادق هدایت. اما بعد انقلاب شاید آثار استادم خانم فروغیان بیشتر به دلم نشسته و مطالعه کردم.
۱۰_به عنوان نویسنده جوان انتظار دارید در نوشتن به چه افقی دست پیدا کنید؟ نهایت تلاش من اینه که یک روش جدیدی در نوشتن یا نوع آن ایجاد کنم. از موضوعات جدید بیشتر صحبت کنم. چیزی که کلیشه ای نباشه
۱۱_چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنواره هایی شرکت کرده و برگزیده شده اید؟ حرف عشق، دلنوشته مهره طبابت تو، محوریت امام رضا، داستان کوتاه چکیده قلم، دلنوشته. کتابهایی هم در دست چاپ دارم. دوتا دلنوشته و دوتا داستان. لازمه ذکر کنم که همه کتابها اشتراکیه در جشنواره قم، با محوریت زندگی روستایی داستان نوشتم و شرکت کردم. در جشنواره رفیق خوشبخت ما درباره سردار و منطقه و کشور، داستان نوشتم. نتیجه هر دو جشنواره هنوز اعلام نشده است.
۱۲_انجمن ها چه تاثیری بر نوشتن شما گذاشته است؟ صد در صد مؤثرند. من به تنهایی و حتی مطالعه خالی نمی تونستم پیشرفت کنم. انجمن ادبی نامگ به سر پرستی جناب آقای آرش رجبی زاده که آموزش هاشون فی سبیل الله و دلسوزانه ست. تدریس خانم فرحناز فروغیان که به حق خیلی تأثیر داشته و واقعأ لحظه به لحظه مارو حمایت کردند. در کنار ایشون قراره اولین کتاب مستقلم رو بنویسم که تلفیقی از زندگینامه مادر و برادر شهید نوجوانم هست. در پایان یکی از نوشته هاتونو برامون بنویسید *طلسم بشکسته* دلم هوای تو دارد شاها! چند سالیست بند دلم را در میان پنجره فولادین باب الجوادت، دخیل بسته ام. چشمم هنوز در میان گنبد نورانی حرمت، جا مانده است. ناقوس نقاره های مناره ات عمریست درس عاشقی را به گوش جانم طنین انداخته اند. ضامن آهو! ضامن امیدهای رم کرده ما باش . دیر گاهیست زندگی چون زهر هلاهل، به کام ما تلخ شده است. چشم امیدی که به وصال ضریح خوشبویت، تا گلدسته ها پرواز کردن را آموخته است، دیگر تاب جدایی ندارد. امام رضایم، راضی به درد فراق ما نباش. دست های سبز دعایت را به اجابت بالا ببر و ما را بطلب که سخت مشتاقیم. مشک آهو از آن رو که تو ضامنش بودی، خوشبو شد. ضامن ما هم باش تا چهره های فرتوت ما رنگ زندگی بگیرد. مولا جان! صد شکر که طلسم شیخ بها بشکست وگرنه ماه رو سیاهان شکوه کجا می بردیم….. فاطمیرا.یکشنبه ۲۲خرداد