1️⃣لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید؟
نادیه ربیعی متولد 1350 متاهل، دارای دو فرزند هستم . رشته ی تحصیلی من ادبیات، اهل آبادان و ساکن خرمشهر می باشم.
2️⃣علاقه ی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟
از ده سالگی علاقه به نوشتن داشتم . شعر زیاد می خواندم . دوره ی دبستان در نوشتن انشاء و جمله نویسی موفق بودم و معلمانم همیشه مرا تشویق و از من راضی بودند .
3️⃣از چه زمانی نوشتن برای شما جدی شد؟
نوشتن برای من همیشه جدی بوده است . همواره در حال نوشتن بوده ام . اما هیچگاه موفق به چاپ آثارم نشدم . همیشه در غمها ودلتنگی ها، شادی و آرامش می نویسم .
4️⃣نظر خانواده در مورد نوشتن شما چه بود؟ همیشه تشویقم می کردند و می کنند .
در چه قالب هایی مینویسید ؟ دلنوشته، داستان کوتاه و بلند خاطره و قصه های کودکانه .
6️⃣در بین شاعران و نویسندگان بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟
رضا امیر خانی . احمد دهقان .
7️⃣به نظر شما نوشتن قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟
به نظرم موهبتی خدادادی هست . اما قابل یادگیری هم هست . نویسندگی مثل هر هنر دیگه ای فنونی دارد که نیاز به یادگیری هست.
8️⃣موضوعات و مضامین نوشتههای شما بیشتر چیست؟ داستان .
9️⃣آثار چه شاعران و نویسندگانی را بیشتر مطالعه میکنید و در نوشتن تحت تاثیر کدام نویسنده یا شاعر هستید؟
به آثار محمود دولت آبادی و میم مودب پور علاقه دارم و می خوانم
آثار خانم فرحناز فروغیان هم زیاد مطالعه می کنم. تاثیرگذار بود. شعر نو هم علاقه دارم . بیشتر از شاعران قدیم می خوانم . سعدی حافظ فردوسی و…
0️⃣1️⃣به عنوان نویسنده جوان انتظار دارید در نوشتن به چه افقی دست پیدا کنید؟ بتوانم آثارم را چاپ کنم . تا آن جا پیش بروم که از خودم رضایت قلبی داشته باشم. و آثاری خوب به یادگار بگذارم . به شعرسپید علاقه دارم . سعی دارم در این حیطه ورود کنم. بچه ها را هم دوست دارم. می خواهم برای آن ها هم قصه های زیبایی بنویسم .
1️⃣1️⃣چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنواره هایی شرکت کرده و برگزیده شده اید؟
کتاب های مشترک مهره طبابت تو، درقالب داستان کوتاه و
چکیده قلم، و حرف عشق درغالب دلنوشته است . و یک کتاب مستقل در دست چاپ دارم .
سه جلد کتاب مشترک هم دارم که مراحل پایانی رو می گذرانند .
2⃣1⃣انجمن ها چه تاثیری بر نوشتن شما گذاشته است؟ انجمن ها تاثیر به سزایی دارند . عملکرد آن ها مهم است و می تواند در نوشتن نویسنده ها موثر باشند .
یکی از نوشته هاتونو برامون بفرستید.
نادیه ربیعی
میعادگاه
میعادگاه من و تو در میان آن نورهای سفید تابیده از میان سبزیِ انبوه درختان، چه باشکوه بود.
بازتاب انوار نقره گون از لابه لای شاخ و برگ درختان؛ رخ زیبایش را به چشم هر رهگذری می نمایاند. و آن وعدگاه خوش منظر، مرا چون آهن ربا به سمت و سوی خود می کشید.
گویی روانه و رهسپار بهشت برین آدم وحوا می شدم.
چه زیبا بود رنگ هایی که نوای امید و آرامش می داد.
و اما چندی بعد تو دیگر در آن جا نبودی و هرگز نیامدی.
انگار که به عدم رفتی و من به دنبال تو، همچون سرابی دست نیافتنی.
محکومی دردمند و خود رانده شده از آن قطعه بهشتی شدم .
چون آن بهشت، بدون تو مات، بی رنگ ، بی امید و بدون شعف و آرامش شد .
نادیه ربیعی
سال ۱۴۰۰