۱/لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید آیسان خاکپور هستم متولد سوم مهرماه ۱۳۸۲ استان اردبیل و در حال تحصیل در رشته ادبیات و علوم انسانی هستم.
۲/علاقه ی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟ علاقه من به ادبیات از همان ابتدا یعنی زمانی که تازه شروع به تحصیل کرده بودم،شروع شد و همیشه شعر های کتاب های درسی راباعلاقه می خواندم حتی در همان هنگام در سن ۸ سالگی شعری نیز سروده بودم و موضوع این شعرم پدر و مادرم بودند،همچنین علاقه زیادی به کتاب های داستان داشتم به خصوص داستان های خیالی داشتم و همیشه سعی میکردم خودم را جای شخصیت های اصلی داستان بگذارم.از کلاس های ابتدایی به خاطر دارم که همیشه در انشای دوستانم کمکشان میکردم و حتی گاهی تمام اوقات من بااین کار میگذشت و از همان دوران تابه اکنون نوشتن به گونه ای بزرگترین توانایی من محسوب میشود.پدرم که دبیر ادبیات است بیشتر باعث شدکه به ادبیات علاقه پیدا کنم و چیزی که به خاطر دارم این است که من از کودکی باادبیات بزرگ شده ام.من از همان ابتدا باور داشتم که یه نویسنده و شاعر هستم.ازنظرمن نوشتن مثل پرواز میماند مثل چیزی که دلت آن را میخواهد و نوشتن گویا وسیله ایست که تورا به ان میرساند.من همیشه نویسندگی و شاعری را باهم یک جادوست داشتم و من نمیتوانم بدون یکی از آنها دیگری را انجام دهم چون هردورا یقینا دوست دارم.«نوشتن برای من فراتر از نام آن است»
۳/از چه زمانی شعر گفتن برای شما جدی شد؟ از حدود ۱۳سالگی و همیشه اوقات آزاد ام را بانوشتن پر میکردم، حتی کوچک ترین زمان هارانیز از دست نمیدادم ودوستان همیشه شاهد شعر گفتن من در هرجایی که قلم و پاره ای کاغذ پیدا شود،بودند.من به قدری تحت تاثیر شعر و علاقه مند به ان بودم که گاهی اوقات حتی حرف هایم نیز به گونه ای شاعرانه بودند.
۴/نظر خانواده در مورد شعر گفتن شما چه بود؟ پدرم تاثیر زیادی در کمک به شکوفایی من داشت ومن گوشه ای از علاقه و استعدادم را از مادرم میدانستم،چون اوهم مثل من به نوشتن علاقه داشت و قطعا علاقه من به شعر باعث شد که آنها نیز در کمک به من کوتاهی نکنند.
۵/در چه قالب هایی شعر میگویید ؟ معمولا شعر سپید چون هم عامیانه هست و طرفداران بیشتری هم دارد،من همچنین در زمینه ترانه سرایی نیز فعالیت داشته ام و علاقه من به موسیقی و شعر باعث شد که تلفیقی به اسم ترانه سرایی را نیز دوست داشته باشم،اما به یقین میگویم که سرودن ترانه کارراحتی نیست.
۶/در بین شاعران بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟ من شعرهای هوشنگ ابتهاج را خیلی دوست دارم و ایشان رادراین کار موفق میدانم،البته خب هر شاعری به جای خود میتواند موفق باشد و آقای ابتهاج نیز با شعرهای ناب و آن حس قشنگی که در آنها وجود دارد توانسته است به موفقیت برسد.
۷/به نظر شما شعر گفتن قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟ نوشتن و شعر گفتن باید ریشه ای دروجود انسان داشته باشد تابتواند ادامه رشد اش را در همانجا رقم بزند.
۸/موضوعات و مضامین اشعار شما بیشتر چیست؟ زمانی که احساس شاعری در وجود کسی باشد حس و حال شاعری و عاطفی آنقدر فراوان میشود که بی اراده انسان را به شعر گفتن و نوشتن وا میداردو من همیشه سعی می کردم از خیال خودم بهره بگیرمو قوه تخیل من به من همیشه. کمک میکرد تاموضوعذهای مختلفی راازدید های متفاوت بنویسم و البته در جهان اطراف خودم نیز هر چیزی که برایم جذاب بود، در گوشه ای از دفترم همیشه پیدا بود.معمولا مضامین اشعار و نوشته های من عاطفی و عاشقانه است.
۹/آثار چه شاعرانی را بیشتر مطالعه میکنید و در سرودن تحت تاثیر کدام شاعر هستید؟ من همیشه عاشق مولانا بوده ام و هستم و میدانم که هیچ گاه شاعری مثل او در این جهان پیدا نخواهد شد.
۱۰/به عنوان شاعر جوان انتظار دارید در شعر به چه افقی دست پیدا کنید؟ هرانسانی خواستار این است که استعداد اش شکوفا شود.من هم یکی از بزرگترین خواسته هایم اینست که نوشته هایم خوانده شوند و نمیتوانم تصور کنم روزی در کنجی آنهارا خاک خورده ببینم.
۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنواره هایی شرکت کرده و برگزیده شده اید؟ هم اکنون اولین اثر من در حال چاپ هست.من همیشه در جشنواره های نویسندگی و شعر بین مدارس شرکت میکردم و علاقه من به من کمک کرده تا در بیشتر مسابقات مقام کسب کنم.
۱۲/انجمن ها چه تاثیری بر شعر شما گذاشته است؟ هر شاعر و نویسنده ای نیاز به کمک برای نشر و انتشار آثارش را دارد و این کمک بزرگ وموثر را من از انجمن های شعری دریافت کرده ام و قطعا تاثیر زیادی در رشد و پیشرفت هر شاعر و نویسنده ای دارد.
در پایان یکی از شعر هاتون رو برای ما بخوانید.
می خواهمت بی دلیل و بی بهانه!
می خواهمت چو زمین آسمان را، چو بهار باران را!
می خواهمت همانقدر بزرگ و ساده، همانقدر به گفتن کوتاه اما بی انتها!
می دانم که می خواهمت و می خواهم تو را چون می دانَم اَت!
من تورا می خواهم چو پاییز گوشه ای دنج را، تو را می خواهم چو زمستان نشانِ بهار را!
می خواهم تو را چو جانِ شیرین!
تو را می خواهم چو دیوانه فرجام اش را، چو گنجشکی دیار اش را!
«می خواهم تو را همانقدر که ندانم چرا،همانقدر که می خواهم تورا..!
#آیسان_خاکپور