غزل: سراغ
سراغ به خون و خاک، گاهی هم به آتش میکشانندم
سفرها تا به دستان افق ها میسپارندم
شبیه رود با رفتار موجی رو به دریایم
ولی در پشت سدی از فراقت می گمارندم
غمی در سینه می لولد که با هر کس نمی شد گفت
من آن بغضم که مردان در گلوها می فشارندم
تمام دشتها خشکیده غیر از شانه های تو سپردم
ابرهای دیده هر جایی نبارندم سراغ چشمهای تو،
مسیر کوچ لکلکهاست مگر از دام دوری ها
که آنها زنده دارندم زمان انقراض یار می آید
بدون تو نیاید روز پایانی که تنها می شمارندم
به دیدارت نگاه خیره ام استاد نقاشیست
کدام آئینه ها روزی کنارت می نگارندم
تو پرواز منی اما کسی اصلا خیالش نیست
همان مرغ قفسهایم که راحت می گذارندم
🌹🌹🌹
غزل:مرتکب
لبش به زخم عطشهایم، شبانه تا که پناهی داد
بهانه چشمه ی لبهایم به کام تشنه ی چاهی داد
حجاب زلف شبانگاهش کشیده تا به فلک بادی
تمام حجم اتاقش را دلم به رنگ سیاهی داد
شراره وار چه می سوزم مگر که جنس نگاهش چیست
که او ز هیزم چشمانش به من که تکه ی کاهی داد
چرا ز خلوت عاشق ها، سراغ فاصله می گیرند
جواب پرسش وصلش را دلم به گفتن آهی داد
اگر خطا شده دل دادن، به عشق مرتکبم هر روز
بگو عطای بهشتش را، سَرِ لقای گناهی داد
🌹🌹🌹
غزل: دار و ندار
خیال خیرهیِ گلدانت، مرا چه محو ندیدن کرد
و با طبیعت ممنوعش اسیر دستِ نچیدن کرد
چه حیف شد دل مجبورم درست لحظه ی ویرانیش
شروع وسوسه ی دوری، به نام حرفْ شنیدن کرد
که کرم کوچک ابریشم برای باور پروازش
درون خلوت یک پیله، شروع نقشه کشیدن کرد
برای عمرِ دگر باری، عقاب خسته حیاتش را
به نرخ پنجه و منقارش، مثال دل نبریدن کرد
به آن ولادت محشر هم که زنده اش نرسد جان را
عُقاب سینه ی مجنونم فدای راه رسیدن کرد
و یا که دار و ندارش را در این قمار پسندیده
بهای لحظه ی محکومِ، به یکدگر نرسیدن کرد
چه شکوه ای کنم از کارش که در فراق تو می دانست
میان مردن تدریجی، دوباره فکر پریدن کرد
چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،کتاب کودک، کتاب کار،ترجمه کتاب کتاب، سفرنامه،زندگینامه،نمایشنامه،فیلمنامه و… با شرایط ویژه و تبدیل پایان نامه ارشد و رساله دکتری به کتاب با بهترین شرایط
و اکسپت مقاله همایشی، کنفرانسی در یک هفته در
انتشارات بین المللی حوزه مشق
به مدیریت دکتر فردین احمدی 👇