سخت است گلِ عشقِ گذشته را ببویی هی شعر بخوانی، غزلی تازه بگویی در عمقِ غمت، ریشه دوانی چو درخت و مانندِ گُلی، در دلِ “مرداب” بِرویی سخت است که در لحظه ی دیدار، بمیری وان کس که دلت خواست، در آغوش نگیری سخت است که هی پر بِکِشَد توی […]
روز: نوامبر 12, 2022
اثری از آسیه مهرگان
تبعید.. گِره ی اَخمِ مرا باز کند.. لبخندت چه شَوَد حکم کنی .. دل بِشَوَد در بَندت؟ راضیام با تو.. به هر دورترین تبعیدم من در عشقِ تو..جوانِب..که نسنجیدم پای به زنجیر کِش و هرچه که خواهی آن کن با دو جادوی سیاه..فتنه شو..قصدِ جان کن شعله کِش همچو […]
آثاری از فاطمه ارجمند
آثاری از فاطمه ارجمند گاهی باید از دنیای پست بعضی از آدم ها فاصله گرفت. گاهی باید هرچند که آگاه ترین هستی،خودت را به نفهمی بزنی. درست است که خیلی رنج آور است. اما گاهی خودت را نباید ببینی تا مامن امنی باشی براي آنهایی که جز تو تکیه […]
اثری از زهرا محمدی
این راه را به عشق تو من آزموده ام این شعر را برای چشم سیاهت سروده ام این لب به عشق وصل تو خندیده است؛ و من دل را به عشق یاد تو از غم زدوده ام این گل به شوق چهره ماهت شکوفه داد این پلک را برای دیدن […]
اثری از سارا کیهانی
چشم تو کودتا کرد، دل من انقلاب.. پلک تو کشید زه کمان، مژگانت تیر خلاص ضربات تند سینه ام می دادند فرمان دفاع.. نبرد ما منطقم بود و جنگ نرم ناگهان دل محاصره شد مابین قفسه ی سینه سپر انداختم و شدم تسلیم مرا از چشم مردم انداخت دو چشم […]
اثری از فهیمه رزاقی
آخر این نشد پشتِ پرچین چشمانت تمشک های وحشیِ نگاهت را دانه دانه در سبدِ شوق بریزم، آخر نشد خاکسترِ خاموشِ تمنا را، پشتِ حصارِ غرورت شعله ور کنم… هرگز از یادت نرود؛ من” رود ” بودم و تو ” سنگ “، که از تو جوشیدم، تا رویای کهنه زمین […]
اثری از فاطمه شیخی
میانِ قلب های سنگی و بیرحممان، بینِ تمامِ ادعاها و فلسفه بافیهایمان درست همانجایی که خودمان را غرقِ کثافتِ دنیا کردهایم عشق در میزند… و مگر میشود در برایش نگشاییم؟! آرام و نجیب، مثلِ نسیمِ خنکِ بهار، مثلِ نوای خوشِ یک ساز، و مثلِ دختری با انگشتانی ظریف و […]
اثری از آرتمیس افشار
ببند درب را به روی هر چه که بر تو گذشته است. می دانم که رنجهایت بی شمار است، می دانم پشتت از درد ها خمیده شده است اما بدان هیچ چیز پایدارنیست . تو در این رنجها قوی شده ایی مثل یک کوه سر به فلک آری پس قدرتت […]
اثری از سهیلا امینی
انگار کسی میانِ خیلِ حضورها تصویرِ مبهمت را پنهان میکند پشت دهلیزهای قلبم و با ساطوری کُند در فقدانِ دستانت آرام آرام میبُرد ساقه های ترد انگشتان را . . چگونه آرام باشم وقتی فصل فرو آمدن تبر بر عریانی تنم جولان میدهد میان جنگل ادراک؟ . . چگونه نلرزند […]
اثری از محبوبه ناصری
اسیر طورِ سینایم دلم پرواز می خواهد تو ای محبوبِ دنیایم دلم پرواز می خواهد بیاجادوی احساسم، تو ای ماهِ غزل گویم حریرِ ناب و دیبایم، دلم پرواز می خواهد به قدری دوستت دارم که شب را تا سحر بیدار بیا ای خواب و رویایم ،دلم پرواز […]