درد است تمام من جاده ها را دور می زنم به هر جا که رفتم رنج دست از سرم بر نداشت نامم را فریاد بزن اینجا زنی در حال جان دادن است سهم من سکوت حرف آخرم ناگفته تکه های مرا مرگ به سوغات می آورد کمی درد با طعم […]
برچسب: بتی کبیری
اثری از بتی کبیری
اثری از بتی کبیری(غزل) آبستن غزل بودم شعر ی در من بیقراری میکرد بیتابیهایم راچنگ انداختم تا ضجههایم را قورت دهم واژهها درد بود رنج سقف نگاهم را گرفته بود هر چه چنگ انداختم کلمه از کلمه تکان نخورد تو که رفتی تمام قافیهها را بالا آوردم. […]