نشسته ام بر آوارِ باورهایم وسطِ این همه دیوار بر گورستانِ چمدان هایی که بسته شد و عنکبوتان بر آن تار تنیدند به ضیافتِ چمدان های چشم انتظار در ازدحامِ رفته ها جاده های نفس بریده به انتهایم نزدیکند بدِ حادثه هراسِ نرفته هاست من و کاش هایی که کاشتشان […]