چقدر ساده وخوبی! خدات می فهمد وقار و سادگیت را دهات می فهمد شمایلت همه شیرین، شباهتت باقند شکر پـنـیـرِ لبـت را نبـات می فهـمد گلاب می چکد از گوشه های چشمانت زلال روشنـش آبِ حیـات می فهمد سیاهیِ صف مژگان توست شورانگیز، سیاهیِ مژه ات […]
برچسب: غزل
اثری از بتی کبیری
اثری از بتی کبیری(غزل) آبستن غزل بودم شعر ی در من بیقراری میکرد بیتابیهایم راچنگ انداختم تا ضجههایم را قورت دهم واژهها درد بود رنج سقف نگاهم را گرفته بود هر چه چنگ انداختم کلمه از کلمه تکان نخورد تو که رفتی تمام قافیهها را بالا آوردم. […]