۱/لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید.
من روژینا حاتمی طولی هستم متولد (۱۳۸۶/۹/۱۷). ساکن استان گیلان، شهرستان تالش.
۲/علاقهی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟
از وقتی که کلاس چهارم ابتدایی بودم فهمیدم به ادبیات و شعر خیلی علاقهمندم. و کتاب خوندن رو خیلی زیاد دوست دارم…
۳/از چه زمانی نویسندگی برای شما جدی شد؟
چند سال پیش متوجه استعدادم تو نوشتن شدم و از اون موقع مینویسم.
۴/نظر خوانواده در مورد نویسندگی شما چه بود؟
همیشه منو مورد تشویق و حمایت خودشون قرار دادن و آثار منو با دقت مطالعه میکنن و نظر خودشون رو میگن.
۵/در چه سبکی مینویسید؟
سبک خیلی خاصی ندارم که در نوشتن پیرو اون باشم اما سعی میکنم نوشتههام قابل فهم و عامهپسند باشه و مخاطب از خوندنش لذت ببره.
۶/در بین شاعران و نویسندگان بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟
در مورد این سؤال نمیتونم نظر مشخصی بدم اما فکر میکنم شاید قبل از انقلاب نویسندگان و شاعران موفقتر بودن و تأثیرگذارتر و آزادانهتر مینوشتن.
۷/به نظر شما نویسندگی قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟
به نظر من نویسندگی یه امر ذاتیه و باید علاقه و استعداد نویسندگی تو وجودمون باشه تا بتونیم بنویسیم.
۸/موضوعات و مضامین نوشتههای شما بیشتر چیست؟
انگیزشی و گاهی غمناک… بعضی اوقات هم چاشنی عشق رو به مطالبم اضافه میکنم.
۹/آثار چه شاعران و نویسندگانی را بیشتر مطالعه میکنید و در نوشتن تحت تأثیر کدام نویسنده هستید؟
در این مورد هم به نویسنده خاصی اشاره نمیکنم چون مطلب نویسندگان و شاعران زیادی رو مطالعه میکنم. و تحت تأثیر نویسنده خاصی نیستم و سبک خودم رو دارم.
۱۰/به عنوان نویسنده جوان انتظار دارید در نویسندگی به چه افقی دست پیدا کنید؟
به افقی که خورشیدش غروب نکنه 🙂 دوست دارم مطالبی که با عشق مینویسم و کلمه به کلمهش از اعماق قلبم میاد، حال مردم رو خوب کنه…
۰۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنوارههایی شرکت کرده و برگزیده شدهاید؟
در حال حاضر آثار چاپ شده مستقلی ندارم. اما یک کتاب مشترک داریم که به امید خدا در همین روزها چاپ میشه. و در طی ماههای پیش رو اثر مستقل خودم رو هم چاپ میکنم به امید خدا…
۱۲/انجمنها چه تأثیری بر نویسندگی شما گذاشته است؟
در انجمن خاصی شرکت نکردم اما در کل پیگیر اخبار نویسندگان روز هستم.
در پایان یکی از آثارتون رو برای ما بنویسید.
.
وقتش که برسد
زخمِ روی انگشتت پیوند میخورد.
ریحانهای روی بام، خشک میشوند.
وقتش که برسد
دانه آفتابگردانی که کاشتی، به عشقِ خورشید، سرش را از خاک بیرون میآورد….
وقتش که برسد،
کسی میآید که دستانت را محکم میگیرد و با کمال میل تا آخر دنیا با تو خواهد آمد…
میدانی؟!
میخواهم بگویم صبوری کن.
به معنای واقعی جمله، همهچیز را به زمان بسپار.
دستانت را
زخمِ تازهی روی انگشتت
ریحانهای تَرِ روی بام، که قرار است خشک بشوند.
دانه آفتابگردانت که زیر خاک است…
همه را به زمان بسپار…!?
??????????
شما هم میتوانید نویسنده، مترجم، شاعر،پژوهشگر و هنرمند بزرگی شوید. کافیست به مجموعهی بزرگ کشف استعداد برتر و موسسه انتشاراتی حوزه مشق بپیوندید.
با مدیریت استاد فردین احمدی
۰۹۳۹۳۳۵۳۰۰۹
۰۹۱۹۱۵۷۰۹۳۶