۱/لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید
۲/علاقه ی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟
۳/از چه زمانی شعر گفتن برای شما جدی شد؟
۴/نظر خانواده در مورد شعر گفتن شما چه بود؟
۵/در چه قالب هایی شعر میگویید ؟
۶/در بین شاعران بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟
۷/به نظر شما شعر گفتن قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟
۸/موضوعات و مضامین اشعار شما بیشتر چیست؟
۹/آثار چه شاعرانی را بیشتر مطالعه میکنید و در سرودن تحت تاثیر کدام شاعر هستید؟
۱۰/به عنوان شاعر جوان انتظار دارید در شعر به چه افقی دست پیدا کنید؟
۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنواره هایی شرکت کرده و برگزیده شده اید؟
۱۲/انجمن ها چه تاثیری بر شعر شما گذاشته است؟
در پایان یکی از شعر هاتون رو برای ما بخوانید.
۱/ساغر مهروند هستم ،متولد ارومیه، فارغ التحصیل ریاضی محض و گرافیست.
۲/از کودکی به داستان علاقه داشتم و این علاقه در نوجوانی به سمت رمان های معمایی و جنایی سوق پیدا کرد، با شعر بیشتر از آغاز دوران جوانی عجین شدم.
۳/همیشه از خواندن شعر لذت می بردم ولی نیاز به نوشتن نداشتم،تا اینکه این نیاز از سال ۱۳۹۲ در درونم شکل گرفت و به صورت جدی تر شروع به نوشتن کردم.
۴/پدرم اهل شعر بود و با وجود آشنا نبودن کافی به دستور زبان اشعار کلاسیک خوبی می سرود، در کل سرودن شعر میراث مشترک ما ایرانی هاست ،ازین رو فکر میکنم اگر هم بابت شعرسرایی، شاعری با تشویق و اقبال آنچنانی در خانواده مواجه نشود قطعا دچار مشکل هم نمی شود، من هم همینطور.
۵/بیشتر سپید
۶/من تنها میتوانم سمت و سوی علایق خودم را مشخص کنم، چون موفق بودن کاملا امری نسبی هست
۷/هر دو می تواند باشد ولی اگر همپای هم حرکت کنند می توانند اثر هم افزایی در به کمال رساندن شاعر داشته باشند.
۸/ اجتماعی و عاشقانه
۹/ من بیشتر سبک ها را میخوانم از شاعران کلاسیک طالب آملی و خیام را دوست تر دارم، از معاصرین بیژن الهی یداله رویایی هوشنگ آزادی ور،بهرام اردبیلی و تمام شاعران شعر دیگر و شعر حجم! اما در باره تاثیر پذیری،اشعار شاملوی بزرگ فروغ سهراب, شاعران خوب شعر سپید که محرک علاقه من به شعر بودند و با این بزرگان شروع به شعر خوانی کردم، ازین جهت فکر میکنم ژرف ترین تاثیر در ناخودآگاه شعری من از ایشان گرفته شده باشد.
۱۰/من تنها می نویسم که فراموش کنم، یا آن طور که کامو می گوید می نویسم که دیگر چهره ای نداشته باشم، چشم انداز مشخص دیگری برای این هدف ترسیم و تصور نکرده ام.
۱۱/متاسفانه در هیچ جشنواره ای شرکت نکرده ام
۱۲/ انجمن های ادبی اگر با حضور متخصصان امور ادبی و آشنا با فعالیت های ادبی باشند و با پرهیز از نگاه های یک سو گرایانه و از پیش تعیین شده ،قطعا میتوانند خیلی کمک کننده به شاعران نوپا باشد ولی نیاز به پایدار بودن جلسات و افراد هست که متاسفانه در شهر من در گذشته کم بوده، من بیشتر تعاملاتم با انجمن های ادبی مجازی بوده و فکر میکنم محک زدن افکار خود با نگاه دیگران بهترین شکل آشنا شدن با توانایی های قلم خود شخص میتواند باشد.
’“خلیجِ ماه“
دیشب خوابی
تعبیرِ فردا بود
دیروزها که مرده بودم
به قیقاج ترین صراط
در میقاتِ خواب هایی
که نرسید
به صبحگاهِ چشم
و من آنقدر ماهی ماندم
که آسمان
با نگاهِ برادرانِ هفت اورنگ
فراموشم شد
پرتوی امواجِ خلیجِ ماه
سخن می رانَد به زبانِ غریق
در ظلماتِ فنجان اشک؛
مرگ هماره ابتداست
و انتهاست
در جهانی که رنگین کمان
برآیند شکستِ نور
در هیاهوی تاریکیست
خونی که در دست شب مانده
بیانیه ایست علیه خوابیداری
که با همدستی رویاهای سرسپرده
هر شب متولد می شوند
و هر صبح
در گلوی باوری
غرق گمراهی صدای نور
به دارِ بیداری آویخته
خونی که در دست شب مانده
ریزش ِ دنباله دارِ مماتیست
که مهر باطل می زند
بر برهان وجودی حیات
ساغر مهروند