بسمه تعالی!
۱/لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید
۱/ فاطمه بکیراوا (بهشتی) هستم، متولد ۱۳۷۶/۲۹/۶ در ایران، شهر مقدس قم به دنیا اومدم، ایرانی الاصل هستم، اما اهل باکو و ساکن کشور جمهوری آذربایجان!
۲/علاقه ی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟
۲/ بنده از دوران دبستان علاقه ی خاصی به ادبیات داشتم، البته در زمینه ی شعر فقط، در دوران نوجوانی که دانشجوی دانشگاه مجازی المصطفی بودم، در کلاس های آموزش زبان فارسی، اساتید و همکلاسی ها انشاء های بنده رو خیلی می پسندیدن، اما هیچوقت فکرش رو نمی کردم روزی بخوام رمان بنویسم، تا اینکه در سال ۲۰۱۵ مادر یکی از دوستانم رمانی با ژانر عاشقانه ی مذهبی برام فرستادن و بهم پیشنهاد کردن که حتما مطالعه بکنم، بنده تا به اون سال و تا به اون روز، یعنی ۱۸ سالگی حتی یک رمان هم مطالعه نکرده بودم و کاملا از این فضاها دور بودم، بعداز مطالعه ی اولین رمان، کنجکاو شدم استعداد خودم رو در زمینه ی نویسندگی محک بزنم، برای همین تصمیم گرفتم داستان زندگی خودم رو بنویسم، که البته بنابه دلایلی نصفه رهاش کردم و بعداز تقریبا یک سال و نیم دوباره دست به قلم شدم و رمان نوشتم.
۳/از چه زمانی نوشتن برای شما جدی شد؟
۳/ تقریبا اواخر ۲۰۱۷ بود، بعداز عضویت در انجمن نودهشتیا!
۴/نظر خانواده در مورد نوشتن شما چه بود؟
۵/ خیلی مثبت، و بسیار تشویقم کردن!
۵/در چه قالب هایی مینویسید ؟
گاهی دلنوشته و جملات قصار و ادبی، و رمان!
۶/در بین شاعران و نویسندگان بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟
از شعرا: استاد شهریار، فاضل نظری، و از شعرای آئینی، استاد بزرگوار حاج صابر خراسانی، آقای احمد بابایی، و مجید تال! هم از نظرم خیلی موفق هستن و همیشه می درخشند، هم علاقه ی وافری به اشعار و شخصیتشون دارم!
۷/به نظر شما نوشتن قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟
۷/ من احساس می کنم پنجاه درصد ذاتی، و پنجاه درصد قابل یاد گرفتنه! از نظرم باید در هر زمینه، نه تنها نویسندگی، کمی استعداد و علاقه داشت، و با پشتکار و تلاش می توان به موفقیت های زیادی دست یافت و استعداد را شکوفا کرد.
۸/موضوعات و مضامین نوشتههای شما بیشتر چیست؟
۸/ حرف دل! حرف روح! بنویس تا جاری شود، با نوشتن خودم رو خالی می کنم، سبک می شم، فرقی نداره، موضوع و محتوا می تونه عاشقانه باشه، می تونه اجتماعی، می تونه مذهبی و عرفانی، بیشتر رمان و جملات قصار یا همون دلنوشته، البته جسارت نمی کنم برای دست نوشته های خودم عبارت “شعر” رو به کار ببرم.
۹/آثار چه شاعران و نویسندگانی را بیشتر مطالعه میکنید و در نوشتن تحت تاثیر کدام نویسنده یا شاعر هستید؟
شعرا، همون هایی که بالا ذکر کردم، شعرای مورد علاقه ی من هستن، البته به بانوی بزرگوار پروین اعتصامی هم علاقه ی خاصی دارم، از نویسندگان هم شناخت آنچنانی ندارم، برای مطالعه و انتخاب کتابی، چه رمان، چه کتاب های پراکنده، بیشتر به ژانر و محتوای کتاب توجه می کنم و اینکه آثار کدوم نویسنده است برام فرقی نمی کنه!
۱۰/به عنوان نویسنده جوان انتظار دارید در نوشتن به چه افقی دست پیدا کنید؟
۱۰/ بیشتر دوست دارم نوشته هام مخاطب داشته باشه و خواننده از مطالعه شون لذت ببره، علاوه بر لذت؛ دوست دارم مطالبی که به مخاطب ارائه می دم، آموزنده هم باشه، و مخاطب با مطالعه ی نوشته هام، عمر و وقتی که صرف خوندن آثار من کرده رو هدر نده، و در پایان حس رضایتمندانه ای داشته باشه و احساس کنه نکات آموزنده ای یاد گرفته. فکر می کنم این یعنی نویسنده ی موفق! پس ساده بگم، دوست دارم نویسنده ای موفق باشم که آثار پر مغز و محتوایی تولید می کنه، و نوشته هاش باب میل مخاطبه!
۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنواره هایی شرکت کرده و برگزیده شده اید؟
۱۱/ رمان “نیلوفری در مرداب” در همین انتشارات به چاپ رسیده و تابحال در جشنواره ای شرکت نکردم!
۱۲/انجمن ها چه تاثیری بر نوشتن شما گذاشته است؟
۱۲/ تاثیر بسیار زیادی داشته، بنده اوایل فقط برای سرگرمی و پر کردن اوقات فراغتم می نوشتم، بیشتر برای دل خودم، و اصلا قصد به اشتراک گذاری در فضای مجازی، و یا چاپ رو نداشتم، یکی از دوستانم که عضو انجمن نودهشتیا بودن انجمن رو بهم معرفی کردن، بازهم قصد اشتراک گذاری نداشتم، اما پس از عضویت، علاقه ی خاصی به فضای انجمن پیدا کردم و رمانم رو به اشتراک گذاشتم، و بعدهم به واسطه ی همون انجمن با انتشارات شما آشنا شدم و کتابم رو به چاپ رسوندم، کلا مسیر زندگیم به واسطه ی انجمن تغییر کرد و متوجه شدم که در زمینه ی نویسندگی استعداد دارم، لازم به ذکر است که خیلی از عناصر نویسندگی رو در همین انجمن یاد گرفتم و باعث شد سطح قلمم قوی تر و حرفه ای تر بشه!
در پایان یکی از نوشته هاتون رو برای ما بخوانید.
بسمه تعالی!
خوشا به حال خیابانی که تو از آن گذر کنی
خوشا به حال هوایی که تو استشمامش کنی
خوشا به حال مردم شهری که در خیابان از کنار تو گذر می کنند
و برای لحظه ای هم که شده تو را می بینند
خوشا به حال مناظری که تو نگاهشان می کنی
خوشا به حال اشخاصی که تو دوستشان داری
و خوشا به حال مومنینی که در قنوت های نماز شبت دعایشان می کنی
کاش من نیز در این لحظات تو حضور داشتم و جزو این اشخاص بودم

سلام. حتما شوهرشون اهل باکو هستن. اگر دقت کنید فامیلیشون هم تم روسی داره یعنی فامیلی شوهرشون روشون نشسته