سالها پیش خونهی ما یه اتاق پشتی داشت که تقریبا شکل انباری بود.
داخل اتاق یه سری وسایل روی هم تلنبار شده بود.
توی اتاق یه کمد دیواری نسبتا بزرگ بود که رختخواب توش چیده بودیم.
اون روزا هروقت از کسی دلخور بودم، هروقت با کسی حرفم میشد، هروقت بغض داشتم، هروقت قهر میکردم، خودم رو به اتاق پشتی میرسوندم، در کمد رو باز میکردم و سرم رو میبردم لای رختخوابا و بلند بلند گریه میکردم.
یه وقتا دو زانو گوشهی کمد مینشستم، بالش سوسیسی (بالش لری) مادربزرگ رو بغل میکردم و سرم رو میذاشتم روش و هق هق میکردم.
گاهی در کمد رو کامل نمیبستم و از لای دو لنگهی در یواشکی بیرون رو نگاه میکردم که ببینم کسی میاد سراغم یا نه؟ اون وقتا مطمئن بودم که بالاخره یکی دلش برام میسوزه، یکی به یاد من میفته، یا بالاخره یکی میاد دنبالم.
تنها چیزی که میتونه آدم رو سرپا نگه داره اینه که ته دلش امیدوار باشه هنوز فراموش نشده.
اینهمه از خودم گفتم که به تو برسم… زندگی من بدون تو مثل همون کمد دیواریِ اتاقِ، که تا ابد منو چشم
انتظار اومدنت میذاره، اونقدر منتظر که خوابم بره… برای همیشه و تا ابد …
《بهِم زنگ بزن… تا هستم به دیدنم بیا، من بیتو، منتظرترین آدمِ دنیام.》
“ستایش زنگنه”
چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،کتاب کودک، کتاب کار،ترجمه کتاب کتاب، سفرنامه،زندگینامه،نمایشنامه،فیلمنامه و… با شرایط ویژه و تبدیل پایان نامه ارشد و رساله دکتری به کتاب با بهترین شرایط
و اکسپت مقاله همایشی، کنفرانسی در یک هفته در
انتشارات بین المللی حوزه مشق
به مدیریت دکتر فردین احمدی 👇