(تق تق… تق تق) واقعا عجیب بود، آن در هم باز نشد! هر چه دویدم، هر چه گشتم، هر چه در زدم… هیچ کس نبود! کسی صدایم را نشنید! بدتر اینکه، انگار همه ی در ها بسته بود. اصلا مگر می شود همه ی در ها بسته باشد! مگر می شود کسی این صدای کوبیدن را نشنود! خسته و درمانده از جستجو، از تلاش و از دویدن… گویا دیگر رمقی نمانده… یک جا نشستم و به تمام در هایی که کوبیدم و بسته بود فکر کردم.
تازه آنجا بود که فهمیدم من تا الان بیهوده دویدم، بیهوده گشتم و بیهوده در زدم! حاصل انتخاب خودم بود تمام لحظاتی که به در بسته خوردم، من راه را اشتباه رفته بودم! من بهترین راه و اصلی ترین در را فراموش کرده بودم. دری که امکان ندارد صاحبش آن را باز نکند. اصلا آن در نیاز به کوبیدن ندارد! فقط کافی است پشت آن در بایستی و حضورت حس شود یا ساده تر بگویم تو حتی اگر در مسیر آن هم باشی، آن در برایت باز می شود! چقدر من بیهوده دویدم!! با وجود چنین دری و با حضور این چنین محبوبی!! محبوبی که همواره می بخشد و هرگز و هرگز از بی وفایی معشوق شکایت نمی کند.
چرا که او منبع عشق و سخاوت است. محبوبی که مرا با تمام کاستی ها و بی مهری هایم دوست دارد، حتی اگر من معشوق خوبی نباشم…!!! کسی که وقتی از همه جا، دلگیر شدم… هر لحظه و همه جا توان و وقت شنیدن حرف هایم را دارد. و من… همیشه و همیشه عمیقا به آغوش او نیازمندم. که اگر آغوش و مهرش را از من دریغ کند، شاید نفس بکشم اما… زنده نیستم! یارِ من… خدای با معرفتم، به اندازه ی مهربانیت دوستت دارم، به اندازه ی بخشندگی ات… دوستم داشته باش که اگر دوست داشتنت را از من دریغ کنی، من دگر هیچم.
✍️زینب ابراهیمی
💎💎💎
چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،کتاب کودک، کتاب کار،ترجمه کتاب، سفرنامه،زندگینامه،نمایشنامه،فیلمنامه و… با شرایط ویژه و تبدیل پایان نامه ارشد و رساله دکتری به کتاب با بهترین شرایط و اکسپت مقاله همایشی، کنفرانسی در یک هفته در
انتشارات بین المللی حوزه مشق
به مدیریت دکتر فردین احمدی