چون به وقت صبحگاهی
دیده بودمت هرزگاهی
چون غلامی بر در ارباب دادمت سلامی
مرا با زهر انگوری تو می بینی
مرا کافور فروشی بی روح تو می بینی
سحربردل گفتم ای پناها
سحرگاها شود اجابت دعاها
بده باده تا یار رود از یاد ما
بده باده تا مطرب شود صدای ما
تاظهربدیدم برسر راه
تابدیدم در دلم شد غوغا
ساقی بر لب میزند خنده
ساقی بر سر میزند سودا
ای پناه بی پناهان ای خدای بی نوایان
سحرگه من کردم دعایی
سحرگه نومید که درانجایی
چنان باده فروش را دیدم بی بهانه
چنان یارنرود از سر بی بهانه
تو یزدانی تو کریمی تو رحیمی
تو می بینی تو میدانی
چرا فقر می چرخد در زمانه
چرا ارباب می رقصد بی بهانه
بگو جرم است در این دنیا عدالت؟
بگو غضب نمی کنی بر تاجدارت
چرا در تاجداری زنند فریاد
چرا می نالند که یاقوت ها بادن دریاد
به دستم ناگهان گرمی دست داد
به خیالم ناگهان رویا روی داد
بدیدم یار خود را خشنود
بدیدم بوسه ای با عشق پربود
بگفت ندانستم تو با خدای خود چنینی
بگفت تو خلق خالقدینی
تو جرئت از که امیختی
تو با خالقت دراویختی
ببین سحر و صدایش بی نظیر است
ببین لطفش بی بدلیل است
صدا چون گنجه ی باد دارد
صدا چون بارش باران دارد
تو گنج در خانه داری
تو تاج برسر که میگذاری؟
گفتم دردلم ای دوست
گفتم حتی جدل با اوست به سود
پس ذکر در دلم جای گرفت
پس یار من دوست ،اوست
راه را دیده بودم صعب العبور
راه را بیراه کرده بودم من عبور
یار امد راه دلم را روشن کرد
یار یا نه خدایش اینکار کرد !
بعد از ان روز اینه ها پاک شد
بعد از ان روز مادرم تاجدارشد
🌹🌹
چاپ انواع کتاب:
شعر،داستان،دلنوشته،رمان،کتاب کودک، کتاب کار،ترجمه کتاب، سفرنامه،زندگینامه،نمایشنامه،فیلمنامه و… با شرایط ویژه و تبدیل پایان نامه ارشد و رساله دکتری به کتاب با بهترین شرایط و اکسپت مقاله همایشی، کنفرانسی در یک هفته در
انتشارات بین المللی حوزه مشق
به مدیریت دکتر فردین احمدی