فرشته کوچولو
دخترک قصه ما گوشه ای نشسته بود و با بغضی تو گلوش عروسک مخملیشو محکم تو بغلش گرفته بود و به درختای بیرون حیاط خیره شده بود که ناگهان فرشته کوچولوش از آسمون پرواز کرد و اومد زمین کنار دخترک که اسمش سارا بود و بال های نیلی زیباشو روی سارا کوچولو پهن کرد. اومدن فرشته بهونه ای شد که بغض سارا بترکه و اشکاش سرازیر بشه .
اشک های سارا بال های فرشته کوچولو رو پر از شبنم های زیبا و رنگارنگ کرده بود. فرشته با دیدن شبنم های زیبا چشماش پر از اشک شد و به همراه سارا شروع به گریه کردن کرد. فرشته های دیگه با دیدن اشک های فرشته کوچولو پایین اومدن و دور سارا و فرشته کوچولو جمع شدن و دلیل گریه های اون دو تا رو ازشون پرسیدن. فرشته گفت: دوستای مهربونم، من نگهدار و دوست سارا جونم هستم هر وقت دلش بگیره و گریه کنه دل منم میگیره و اشکام سرازیر میشه و اینقدر میباره تا قلب سارا آروم بگیره.
دوستای فرشته کوچولو اشکای سارا رو پاک کردن و دلیل گریه هاشو ازش پرسیدن. سارا که به خاطر حادثه تصادف دچار شک شده بود و لکنت زبون گرفته بود از شدت گریه زیاد به هق هق افتاد و گفت: ا ا ا خ خ آخه م م من دی دی دیگه ما ما مامانی ن دا دا رم . خدا ماما ن مو مو برده پی پی ش خو خو خودش . د د دلم وا وا واسه ما ما نم ی ی ذره ش ش شده . د د دستا ی ی گرم مشو گرمشو می می خام .
د د لم ت ت تنگه وا وا واسه قصه ها هاش لا لا لا یی یی ها ها ش. گریه دیگه امونش نداد. بال های فرشته ها پر شده بود از شبنم های سارا کوچولو. دوستای فرشته کوچولو تصمیم گرفتن برن پیش خدا و از خدا تقاضا کنن که اجازه بده سارا مادرش رو ببینه. فرشته های نازنین بال های خودشونو جمع کردن و به سمت آسمونا بالا رفتن. سارا همچنان گریه می کرد و مامانشو صدا میزد.
فرشته ها رفتن و رفتن و رفتن تا به خدای مهربون خدای سارای خوش زبون ما رسیدن. مقابل خدا سر تعظیم فرود اوردن و ازش تقاضا کردن که به سارا اجازه بده مادرشو ببینه و باهاش حرف بزنه تا دلش اروم بگیره و بی تابیاش کم بشه. از اونجایی که خدا خیلی مهربونه و عاشق بچها، درخواست فرشته ها رو قبول کرد و به فرشته ها اجازه داد که سارا کوچولو رو پیش مادرش ببرن .
فرشته ها با خوشحالی خیلی زیاد پایین اومدن و سارا رو رو بال هاشون گذاشتن و به بالای اسمونا اون جایی که مامان سارا کوچولو زندگی میکرد، بردن. سارا با دیدن مادرش انگار که هیچ وقت لکنت زبان نداشته باشه به سمت مادرش دوید و با صذای بلند گفت ماماننننننن. مامان جونم مامان عزیزم خودتی مامانی دلم واست ی ذره شده بود اخه نگفتی مامان سارا بدون تو چی کنه نگفتی بابا چجوری طاقت بیاره مامان کجا رفته بودی کجا رفته بودی مامانم؟؟؟ مامان جونم بابا همش بی تابی میکنه و بیشتر وقتا خودم میبینم تو خلوت خودش گریه میکنه تا ی وقت من اشکاشو نبینم .
مامان سارا متاثر شد ولی وقتی اشکای دخترشو دید لبخندی بهش زد و گفت: دختر خوبم، خوشگل مامان، من اینجام پیش فرشته ها، پیش دوستات. اونا ازم مراقبت میکنن اینجام جام خیلی خوبه دخر قشنگم . ولی هر وقت تو برام دلتنگی میکنی فرشته ها خبر میارن و من کلی اینجا غصه میخورم برات مامانی و واسه ارامش قلبت دعا میکنم . سارا جونم تو باید قوی باشی و به بابایی قوت قلب بدی .
سارا دلش گرفت و محکم مادرشو تو اغوش فشرد. زمان خداحافظی رسیده بود سارا کوچولو باید از مادرش خداحافظی میکرد ولی آخه نمیتونست از آغوش گرم مادرش جدا بشه سارا فقط 6 سالش بود و به وجود مادرش خیلی نیاز داشت. فرشته های مهربون با دیدن اشکای سارا کوچولو دلشون طاقت نیاورد و تصمیم گرفتن دوباره برن پیش خدا. بال های قشنگشونو جمع کردن و به سمت خدا پرواز کردن. به خدای مهربون رسیدن و ازش تقاضا کردن برای اینکه دیگه قلب سارا کوچولو نگیره و شبنم اشکاش دل فرشته هارو نلرزونه ی یادگاری از مادر سارا بهشون بده تا به سارا بدن.
از اونجایی که خدا خیلی مهربونه و عاشق بچهای کوچولو درخواست فرشته ها رو قبول کرد و آینه قلب مادر سارا رو تو ی صدف خیلی زیبا و صد رنگ گذاشت و تقدیم فرشته ها کرد . فرشته ها شاد شاد به سمت سارا پرواز کردن و با مهربونی و عشق صدف صد رنگ زیبارو که داخلش اینه قلب مادر سارا بود، به اون دادن و ازش خواستن که خیلی مراقب این اینه باشه و هر وقت که دلش تنگ شد با دیدن اینه چهره زیبای مادرشو ببینه و قلبش اروم بگیره و هر وقت پدرش بی تابی کرد این اینه رو رو قلبش بزاره تا اروم اروم اروم بشه .
سارا کوچولو با شادی زیاد اینه قلب مادرش تو دست گرفت و بوسید و رو قلبش گذاشت و همراه فرشته های مهربون به سمت زمین پایین اومد.
✍️حمیرا خلج
💎🌹💎🌹💎🌹💎🌹💎🌹💎🌹
چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،کتاب کودک، کتاب کار،ترجمه کتاب، سفرنامه،زندگینامه،نمایشنامه،فیلمنامه و… با شرایط ویژه و تبدیل پایان نامه ارشد و رساله دکتری به کتاب با بهترین شرایط و اکسپت مقاله همایشی، کنفرانسی در یک هفته در
انتشارات بین المللی حوزه مشق
به مدیریت دکتر فردین احمدی
مرسی مرسی که زحمت کشیدین امید وار همیشه موفق باشین دوست شما