پاییزی دگر زه راه رسید
برگ ها خزان شدند
ریختند
رفتند
مسافر باد شدند، بر کوچه و خیابان دلربایی کردند
فرش هفت رنگی شدند برای عابران زود گذر ،
تو بودی
ماندی ،
یکرنگ
یکدل
بی ریا
و فقط برای خودم
بمان و فعل مستقبل جمله ام شو
همراهم بودی
همراهم هستی
همراهم خواهی بود
دوستت دارم همراه خزان های زندگیم
(رقیه اکبری✏️)