پرندہ ازقفس می ترسد ماھی ازخشکی آب رود وھمچنین خشکی دریا عشق کجاآمد آدمی را درشب چھاردہ یلدا تو ازسیاھی جنگل پراز خرس نمی ترسی ؟ وگاھی صدای بوم درشب تاروحشت تنھا چہ شد مارا انتحارباتکبیراست صدای دلنشین قرآن را می گذاریم باکشتار روشنایی روز بانیرنگ سفیدی صبح صادق با […]
روز: سپتامبر 8, 2022
اثری از رضا هیزجی
گفته بودم در نگاهت ، جوی غمهای من است حرفهایت سبز و جاری روی لبهای من است گفته بودم از دل من خستگی را دور کن بی تو بودن تلخ تر ،از درد شبهای من است گفته بودم همچو برف است این زمستان ، راز تو بیشتر بر من ببار، […]
اثری از رضوان شایان
شده از ذوق بمیری و،لب وانکنی؟ یا که از سردی دل یخ بزنی،ها نکنی؟ شده از دیدن او سر به بیابان بزنی؟ بدهی دست به ماه وبه خیابان بزنی؟ شده یک بار از این عالم خاکی برهی؟ برسی باز به عرش وبه خدا گل بدهی؟ برسانی به نسیم عطروصالش همه […]
اثری از اعظم احمدوند(زلال باران)
باز هم شب و من و پنجره ای که ماهش را گم کرده پشت کدام ابر به خواب شیرینت دل دادی که خیال بیدار شدن را از سر پراندی دیگر پنجره به صدا در آمد خواب همسایه ها را آشفته کرده از فردا صندلی ام را زیر سقف آسمان میگذارم […]
اثری از مهرشاد علیزاده
قو میان خیل ماهی ها فقط یک برکه میداند که این قو تا دم مرگش سر عشق تو میماند تمام عشق یک نجواست یک ابراز آهسته که قویی میرود تنها که رازش را بپوشاند کران برکه را گشتم به دنبال نگاهی گرم امان از سردی چشمی که قلبی را […]
اثری از بانوی هنرمند هانیه فتحی( ماه بانو)
خودت رو هدر نده، انقدر فرصت نده به خیلیها که روزی برسه نتونی به هیچکس جز خودت اعتماد کنی. انقدر وارد رابطههای پوچِ دو روزه نشو که روزی برسه دل و عقلت اجازه ورود به یک رابطه رو نده! وارد رابطهی شو که اولین و آخرینهات رو با اون شخص […]
اثری از عهدیه صولت برد
چه شبها زیر باران گریه کردم درآغوش خیابان گریه کردم سکوتم را سپردم دست طوفان به روی دوش باران گریه کردم همیشه گوشه ای خلوت به یادت غریبانه، غزلخوان گریه کردم نسیم عطر احساست وزیدو میان دشت حرمان گریه کردم نگاه آسمان شد خیس و ابری به هربغضش فراوان گریه […]
اثری از زهرا محمدی
این راه را به عشق تو من آزموده ام این شعر را برای چشم سیاهت سروده ام این لب به عشق وصل تو خندیده است؛ و من دل را به عشق یاد تو از غم زدوده ام این گل به شوق چهره ماهت شکوفه داد این پلک را برای دیدن […]
اثری از یاسمین بدری
به کما رفت غزل در غم چشمان شما بی جهت طفره نرو این دل و دستان شما شاید انگیزه ی برگشتن روح غزلی به تنی گمشده ،روحش شده مهمان شما ضربان دل من در نوسان است بیا مدتی هست که جان بسته به شریان شما چون شکستم به قلم هر […]
اثری از شعله خسروی بابادی
سپید می سرایم چونانکه شاملو متبلور می شوم درقنوتدستانم چونان که سهراب دل بر آب می زنم چونان که نیما در آغوش موج جان می سپارم آرام آرام چونان که قویی سپید شاید شاید شاید روزی روزی روزی مرا در غزلی بسرایی شعله خسروی بابادی