شام تار
غنچه ای از گل که در دستان خار افتاده ام
آنقدر زردم که از چشم بهار افتاده ام
سالها خود را به زیبایی دل آراستم
بی سبب در اوج مستی من خمار افتاده ام
در کویر بی کسی ها دورتر از هر چه هست
خانه ی متروکه ای دوراز دیار افتاده ام
کاسه ی زرین دست شهریاری بوده ام
مثل یک قاب نمی آید به کار افتاده ام
کاروان واژ ه ها در ذهن من بود وکنون
فارغ از اندیشه ی شعر وشعار افتاده ام
چوب خودخواهی ایام جوانی خورده ام
مستحق داربودم پای دار افتاده ام
هرکسی باما نشست از صولت پروانه گفت
تاکه خود شمعی شدم درشام تار افتاده ام
🌹🌹🌹🌹
شبهای غربت
چشمان من همیشه درانتظار اوماند
چون قاصدی پریشان درکار جستجو ماند
شبهای غربتم را تا صبح بغض کردم
بغضی که تا قیامت در بیخ این گلو ماند
ویرانه خانه ام شد، عمرم گذشت وجانم
درحسرت غریب یک لحظه گفتگوماند
درباغ سبز هستی ازصد خزان گذشتیم
برچهره ی گل افشان آثار رنگ وبوماند
از یاد جان و جانان رفتم به روز مرگم
از این دل شکسته گفتار های و هو ماند
هرچند خود نگفتم جز باقلم حکایت
ورد زبان مردم این قصه مو به مو ماند
چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،کتاب کودک، کتاب کار،ترجمه کتاب کتاب، سفرنامه،زندگینامه،نمایشنامه،فیلمنامه و… با شرایط ویژه و تبدیل پایان نامه ارشد و رساله دکتری به کتاب با بهترین شرایط
و اکسپت مقاله همایشی، کنفرانسی در یک هفته در
انتشارات بین المللی حوزه مشق
به مدیریت دکتر فردین احمدی 👇