درون کلبه ای قشنگ
خرگوشی بود، زبر و زرنگ
خرگوشک قصه ی ما
می لنگید از ، یک دونه پا
اسمش هری بود ، بچه ها
شکل پری بود ، بچه ها
این هری قصه ی ما
یه دوستی داشت ، موش زیبا
دم پنبه ای مهربون
دوستیشونم ورد زبون
همش فکر بازی بودن
از همدیگه راضی بودن
یه روزی مامان خرگوشه
با همسایه ، خانوم موشه
با هم دیگه ، میشستن ظرف
وسط اومد ، هی حرف و حرف
مامانه هری ، اشکش اومد
خانم موشه ی کار بلد
گفتش چیه، همسایه جان؟
دوست عزیز و مهربان
نبینمت ، گریه کنی
موشی رو ، پژمرده کنی
بگو بمن ،حرفاتو زود
این گریه ها ، از کجا بود؟
هری و دم پنبه ای ، باز
بعدِ راهی ، دور و دراز
به جای ِبازی ، رسیدن
دوستاشونو ، اونجا دیدن
میمون و خرسی و ، آهو
سنجاب و فیل و بچه قو
گفتن هوا ، چه عالیه
چه روزی و ، چه حالیه؟
گفتن حالا ، وقتشه که
بدیم باهم ، مسابقه
مامان هری ، حرف زد و زد
دل موشه ، اومد به درد
از پاهای ، هری میگفت
خانم موشه ، فقط شنفت
گفت درد اون ، دوا داره
هریِ ما هم ، خدا داره
نبینمت ، ناامیدی
هر قفلی داره ، کلیدی
اخماتو واکن و بخند
خنده های بلند بلند
هری یه روزی ، خوب میشه
پاشو داره ، غروب میشه
میمون ، با هری ، لج بودش
یه کمی ، باهاش ، کج بودش
بخاطر پاهای هری
حرفاشو میدید ، سرسری
هر چی میمون ، یکدنده بود
هری کوچولو ، بخشنده بود
گفتن ، مسابقه ی دو
همه رو خط ، بدو که بدو
هری ، بخاطر پاهاش
داور شد و ، نشست تو جاش
خبر اورد ، سوسکی خاله
میمونه افتاد ، تو چاله
از درد ، بخودش میپیچید
هری رسید ، پاهاشو دید
لنگید و رفت ، به خونشون
هری که دید ، شد پریشون
هری رسید ، به خونشون
از مامانش ، ندید نشون
پرس و جو کرد ، خانم موشه
کجا رفت ، مامان خرگوشه؟
گفت مامانت ، دوون دوون
رفت پیش لاکی ، مهربون
هری با موش ، یواشکی
دیدن چی گفت ، دکتر لاکی
گفت : بالای اون کوه زرد
پیدا میشه ، دوای درد
گیاه دارویی داره درد
هری ، داره چاره فقط
، یه ماری اونجا هست
زشت و پلید و ، خیلی پست
مواظب اون گیاهه
ماره به رنگ سیاهه
هری، به دم پنبه ای زد
گفت: پس دوا داره ، این درد
فردا سحر ، میرم بیرون
سراغ مار بد شگون
دم پنبه ای ، ترسیده بود
از ترس مار ، لرزیده بود
اما جلوش ، کم نیاورد
گفت مگه ، دم پنبه ای مرد؟
میریم به جنگ اون ماره
ما دوتاییم ، اون چیکاره؟
قول و قرار ، گذاشته شد
ماره همینجا ، کشته شد
سحر رسید ، بیدار شدن
سوی کوه ، رهسپار شدن
دمپنبه ای ، گفت که ببین
من اون ورا ، میکنم کمین
تا رسیدیم ، به کوه زرد
مار سیاه ، تا که اومد
این ور و اون ور ، میپرم
حواسشو من ، میبرم
هری و موشه ، با ترس و لرز
همه جا پر از ، علف هرز
موشه پرید ، ماره تا دید
هری به اون گیاه ، رسید
مار سیاه ، هرچی خزید
به موش و خرگوش ، نرسید
خسته شدند ، نفس زنان
پیش لاکیِ مهربان
خرگوش و موش ، گیاه به دست
خنده به لبهاشون ، نشست
دکتر لاکی ، گیاه و سایید
روی پای خرگوش ، مالید
گفت تا سه روز ، باید باشه
بعدش هری ، از جاش پاشه
صبح شد و مامان خرگوشه
اومد حیاط و ، یک گوشه
دید که هری ، پاهاش بسته
خوشحاله و ، یک کم ، خسته
بدو بدو ، رفت کنارش
پرسید چیشد ، از این کارش
دم پنبه ای ، خوشحال و شاد
گفت خودمونو ، زنده باد
رفتیم به جنگ اون ماره
زشت و سیاه ، بدقواره
دارو گرفتیم ، اومدیم
گیاه و دیدیمو ، چیدیم
مامان خرگوشه ، خوشحال و شاد
با فریاد و ، داد و بیداد
خانم موشه رو ،صدا کرد
تو دلش ، شکر خدا کرد
بعد سه روز ، اثر گیاه
هری پاشد ، افتاد به راه
مامان خرگوشه، هری و بوسید
هری خوشحال ، به هوا پرید
میمونه رفت ، پیش لاکی
کلافه بود ، از پاش شاکی
گفت امان از ، این یکی پام
نمیشه بلند شم ، توی جام
بگو کجاست ، دوای من ؟
سلامت این ، پای من؟
دکتر لاکی مهربون
دستی کشید ، پای میمون
گفت هری ، دارویی داره
قدرت جادویی داره
میمون رسید ، به کلبشون
از بدیهاش بود ، پشیمون
رفت سراغ هری ، نشست
گرفت دستاشو ، توی دست
گفت که هری ، ببخش فقط
پاهام برید ، ازم طاقت
دوای دردمو میدی؟
لنگ میزنم پامو دیدی؟
گفت یه روزی ، مغرور بودم
از عاطفه ، به دور بودم
بلایی که ، سرم اومد
دلمو بد اورد ، به درد
رفتن پیش لاکی ،با هم
دارو مالید رو پاش ، یه کم
میمونه ، پاهاش ، یاری کرد
دارو ، براش ، چه کاری کرد
میمون و هری ، خندیدند
همدیگه رو سفت ، بوسیدند
یه قول دادن ، اگه بشه
دوست بمونن ، تا همیشه
✏مریم محمدنژاد
💎💎💎💎💎💎💎
چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،کتاب کودک، کتاب کار،ترجمه کتاب کتاب، سفرنامه،زندگینامه،نمایشنامه،فیلمنامه و… با شرایط ویژه و تبدیل پایان نامه ارشد و رساله دکتری به کتاب با بهترین شرایط
و اکسپت مقاله همایشی، کنفرانسی در یک هفته در
انتشارات بین المللی حوزه مشق
به مدیریت دکتر فردین احمدی 👇