در بی خبری از تو به این مخمصه محکوم شدم
در خاتمه ی راهِ که با فکر تو مختوم شدم
یاغی شده ام مثل سواری که به صحرا زده است
وامانده به دنبال دلم یک تنه مغموم شدم
با خواب عدم در شب مهتاب چکیدم به زمین
من شبنم چشمت شده ام یک شبه معدوم شدم
از دیده برفتم که نبینی همه ی سوز مرا
تا شعله شدم در دل شب پیش تو معلوم شدم
گر نم نم اشکم همه جا خاطره باریده ولی
از باغ دلت ساده بگویم که چه محروم شدم
در پنجره، پرواز پرستو به نگاهم گره خورد
آزاده منم گر چه به زندان تو محکوم شدم
✍️معصومه گنجی
🌹🌹🌹
چاپ انواع کتاب:
شعر،داستان،دلنوشته،رمان،کتاب کودک، کتاب کار،ترجمه کتاب، سفرنامه،زندگینامه،نمایشنامه،فیلمنامه و… با شرایط ویژه و تبدیل پایان نامه ارشد و رساله دکتری به کتاب با بهترین شرایط و اکسپت مقاله همایشی، کنفرانسی در یک هفته در
انتشارات بین المللی حوزه مشق
به مدیریت دکتر فردین احمدی