۱/لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید
من مهدی بیرانوند متخلص به ” روژمان ” نویسنده،شاعر و روزنامه نگار هستم. بیست و یکمین روز از شهریور سال ۱۳۷۳ در بروجرد بدنیا آمدم. اما به دلیل شغل پدرم که از نیروهای نیروی زمینی ارتش بود به شهر سنندج در استان کردستان مهاجرت کردیم و اونجا تحصیل رو شروع کردم. بعد از سکونت سیزده ساله در شهر سنندج به زادگاهم بروجرد آمدم. اما بعد ها برای ادامه تحصیل به شهر اهواز رفتم و مدتی هم ساکن تهران بودم. دانشکده فنی و مهندسی نرم افزار رو توی اهواز تمام کردم و مدتی بعد برای رشته تربیت مدرس در دانشکده انقلاب اسلامی و سازمان نسرا انتخاب شدم و تونستم همونجا تدریس رو شروع کنم و مجدد به زادگاهم بروجرد برگردم. سالهاست که به شغل روزنامه نگاری و خبر مشغولم و از سال ۹۲ بصورت رسمی با مطبوعات محلی بروجرد فعالیتم رو شروع و با مطبوعات محلی کردستان ایران و عراق و مدتی روزنامه سراسری همشهری در بخش استانی ادامه دادم. در حال حاظر عضو شورای روابط عمومی و خبرنگاران لرستان، عضو تحریریه خبرگزاری اعتلای ایران، بامداد لرستان، روزنامه صبح کشور ” اقتصاد سرآمد ” و تنها رسانه زرتشتیان ایران ” امُرداد ” هستم.
۲/علاقهی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟
علاقه من به ادبیات و نوشتن از دوران متوسطه شروع شد. مطالعه داستان های کوتاه و رمان های تاریخی هم تو این امر دخیل بودند. البته تشویق و کمک های استاد خوبم ” بهروز بیرانوند ” که دبیر تاریخ ما در مدرسه ” دکتر علامه سید جعفر شهیدی ” بود هم تو این امر خیلی موثر بود. البته نوشتن رو از سال ۱۳۸۸ شروع کردم و با حضور در مسابقات آموزش و پروش شهر بروجرد به استعداد نوشتن خودم پی بردم و بعد از اون سعی کردم این استعداد رو شکوفا کنم. مدتی در حضور استاد ” محمد گودرزی دهریزی ” آموزش دیدم و بعد از اون کار نوشتن و ادبی رو بصورت رسمی شروع کردم.
۳/از چه زمانی نویسندگی برای شما جدی شد؟
همانطور که قبل تر هم خدمت شما گفتم من از سال ۱۳۸۸ نویسندگی رو بصورت جدی و رسمی شروع کردم. و بعد ها در مجلات بصورت حرفه ای ستون ادبی اختصاصی داشتم.
۴/نظر خانواده در مورد نویسندگی شما چه بود؟
خانواده من در یک جو نظامی و ارتشی پرورش یافتن. اما برخلاف قوانین و اخلاقیات نظامی اهل حمایت از هنر هستند. از سال ۱۳۸۸ که کار نویسندگی رو شروع کردم همیشه تشویق و ایده های داستانی شون همراه من بوده و هست.
۵/در چه سبکی مینویسید؟
سبک نوشتن من کوتاه هست. داستان هایی که داستانک محسوب می شوند و درون مایه اجتماعی و مشکلات اجتماعی دارند. البته کنار نوشتن داستان های کوتاه گاهی شعر هم می نویسم که اشعار هم در قالب کوتاه و آزاد و نو هست. همیشه از آثار نویسندگان موج نوی ادبیات ایران در دهه چهل و پنجاه خورشیدی الهام گرفتم. و همیشه از آثار نویسندگان معاصر قرن بیستم اروپا و آمریکای لاتین بهره بردم.
۶/در بین شاعران و نویسندگان بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟
ادبیات ایران بعد از انقلاب دستخوش تغییرات بسیاری شد. موضوعات شعر و داستان ها رنگ و بوی انقلاب و جنگ گرفت و سبک نوشتاری تا حدودی دستخوش تغییرات شد. افراد صاحب نام بسیاری بعد از انقلاب ۱۳۵۷، در پیشرفت امروزی ادبیات ایران دست داشتند و همیشه برای جوانان این هنر الگو بودند. بین شاعران بعد از انقلاب آثار، هوشنگ ابتهاج، مهرداد اوستا، قیصر امین پور، حسین پناهی، سلمان هراتی، سید مهدی موسوی، روزبه بمانی، حسین صفا، علیرضا آذر رو می تونم نام ببرم. البته شاعران بسیاری هستند اما برخی از این عزیزان بصورت مقطعی موفقیت داشتند اما ماندگاری مثل احمد شاملو، شهریار، هوشنگ ابتهاج ، نیما یوشیج و سهراب سپهری نداشتند.
در بین نویسندگان نیز آثار محمود دولت آبادی را میتوان بعنوان یک نویسنده موفق بعد از انقلاب نام برد.
۷/به نظر شما نویسندگی قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟
نویسندگی هم یک هنر است و البته یک علم. هنر نوشتن را باید هم ذاتی بدانیم و هم قابل یاد گیری. ذات آدمی است که هنر را پروش می دهد و با احساسات درونی آن را به تکامل می رساند. حالات درونی انسان ها در مباحث هنری آنان بی تاثیر نیست. البته این هنر را باید با مطالعه و آزمون و خطا پروش داد و به چهارچوب حرفه ای رساند. برای رشد نویسندگی در دوبخش داستان و شعر نباید از مطالعه دور بمانیم. و همواره باید کتاب را مانند یک معلم کنار خود داشته باشیم.
۸/موضوعات و مضامین نوشتههای شما بیشتر چیست؟
موضوعات و دورن مایه آثار من بیشتر به مشکلات اجتماعی چون: بیکاری، فقر، اعتیاد، طلاق و مشکلات روانی ناشی از تنهایی اشاره دارد. البته از موضوعات ملی و سیاسی نیز غافل نیستم و رد آنها را همیشه می توان در آثاری که تا بحال از بنده منتشر شده مشاهده کرد.
۹/آثار چه شاعران و نویسندگانی را بیشتر مطالعه میکنید و در نوشتن تحت تأثیر کدام نویسنده هستید؟
شاعران و نویسندگان زیادی هستند که آثارشان را مطالعه میکنم. اما با وسواس خاصی اشعار شاعرانی چون: هوشنگ ابتهاج، شهریار، حسین پناهی، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، خسرو گلسرخی، فرخی یزدی، سیاوش کسرایی، شیرکو بی کس ، محمود درویش، نزار قبانی، پابلو نرودا رو مطالعه میکنم و از انها در آثار خود وام میگیرم.
در امر داستان نویسی نیز آثار نویسندگانی چون: بزرگ علوی، صادق چوبک، صادق هدایت، جمال میرصادقی، علی اشرف درویشیان، منصور یاقوتی، ارنست همینگوی، جمیز جویس، آنتوان چخوف، ماکسیم گئورگی، فیدور داستایفسکی، توماس مان، گابریل گارسیا مارکز، آلبر کامو، فرانتس کافکا رو مطالعه میکنم و سعی میکنم از آثارشان در امر نوشتن استفاده کنم.
۱۰/به عنوان نویسنده جوان انتظار دارید در نویسندگی به چه افقی دست پیدا کنید؟
هر هنرمند جوانی در رشته هنری خود انتظارات و آروز های زیادی دارد. رشد و تکامل داستان نویسی و شعر برای من در اولویت است. همیشه دوست داشته ام به افقی بزرگ و اجتماعی در سطح کشور ایران دست پیدا کنم و بتوانم آثاری خلق کنم که در جامعه تاثیر داشته باشد و ماندگار بماند. راز موفقیت یک هنرمند ماندگاری آثار اوست گرنه هنرمندان بسیاری در تاریخ ایران آمده و رفته اند اما همه ماندگار نبودند.
۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنوارههایی شرکت کرده و برگزیده شدهاید؟
آثاری ادبی بنده به دو بخش ” شعر و داستان کوتاه ” تقسیم می شود. در بخش داستان کوتاه تا بحال چهار مجموعه مستقل و مشترک منتشر و در دست چاپ است. که اولین آن مجموعه داستان ” بالا و پایین شهر ” از انتشارات داستان بود و توانست در فستیوال دانشگاه ایرانیان کشور ارمنستان صاحب عنوان شود. دومین اثر من یک مجموعه شعر تحت عنوان ” خیابان بی کاری، کافه همیشگی ” از انتشارات داستان است که اولین مجموعه شعر کوتاه من محسوب می شود. سومین اثر من ، مجموعه شعر مشترک ” من اگر ما نشوم تنهاییم ” از انتشارات حوزه مشق است. در حال حاظر سه مجموعه مشترک در دو بخش شعر و داستان و سه کتاب مستقل در حوزه رسانه، موسیقی سنتی و سیاسی در دست چاپ است. و یک مجموعه داستان کوتاه نیز در دست نگارش و ویرایش دارم.
جشنواره های زیادی شرکت کردم. از سال ۱۳۸۸ تا سال جاری یعنی ۱۴۰۰ در ده ها جشنواره و مسابقه استانی، کشوری و بینالمللی شرکت و صاحب عنوان شده ام. آخرین سال قرن گذشته برای من یک سال پرکار و رویایی از نظر بهتر دیده شدن و کسب رتبه های هنری و علمی بود. دو جایزه بین المللی در حوزه داستان کوتاه و طراحی بافت تاریخی و هشت جایزه در بخش های مختلف عکاسی، مقاله نویسی، شعر، داستان کوتاه و علمی رو کسب کردم. این سال برای من یک سال پر التهاب از نظر شخصی بود که برای مدیریت زندگی و ذهن خودم به شرکت در مسابقات و جشنواره ها رو آوردم و خودم رو محک زدم.
از مهم ترین جوایز هنری و علمی که تا به حال توانستم کسب کنم باید به :
جایزه اولین دوره کشوری شعر ” من محمد را دوست دارم ” ۱۳۹۵
جشنواره شعر ” محمد رسول مهربانی ” سازمان جوانان هلال احمر ۱۳۹۵
جشنواره داستان دفاع مقدس در غرب ایران سال ۱۳۹۵
جشنواره شعر، داستان و عکاسی کشوری ” اعتیاد تبدیل هستی به نیستی ” ۱۳۹۹
جشنواره بافت های تاریخی ایران و افغانستان ۱۳۹۹ – ۲۰۲۱
اولین همایش توسعه پایدار بینالمللی دانشگاه آیت الله العظمی بروجردی ۱۳۹۹ – ثبت مقاله Isc
جایزه جشنواره بین المللی آذربایجان ” انجمن کهن ارسباران ” ۱۳۹۹
اولین جشنواره بین المللی مکتب ” حاج قاسم سلیمانی ” دانشگاه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ۱۳۹۹
اولین جشنواره کشوری یادواره ” استاد محمد رضا شجریان ” ۱۴۰۰
اولین جشنواره کشوری ” طبعیت آینده ماست ” ۱۴۰۰
اشاره کنم. البته تجربه سه مقام دبیری درجشنواره های استانی و کشوری هم در کارنامه دارم که باید به:
دومین جشنواره شعر کشوری ” محمد رسول مهربانی ” ۱۳۹۹
اولین جشنواره استانی ” محرم و کرونا ” در لرستان ۱۳۹۹
اولین جشنواره هنری کشوری ” زاگرس” در دو بخش موسیقی و نمایش ۱۴۰۰
اشاره کنم.
۱۲/انجمنها چه تاثیری بر نویسندگی شما گذاشته است؟
من در انجمن شعر یا داستانی فعالیت نداشتم . متاسفانه در شهرستان های کوچک انجمن های ادبی بصورت محدود و درگیر یک نوع باند بازی خاص بین خودشان هستند به همین دلیل در هیچ انجمن ادبی شرکت نکردم.
در پایان یکی از آثارتون رو برای ما بنویسید.
شعر:
دست شان در یک کاسه بود
زمانه و آدم ها را می گویم
نمی دانم
زمانه عوض شده
یا آدمک های مقوایی اش !
داستانک:
علم بهتر است یا ثروت ؟
هامان تازه از مدرسه برگشته بود و خسته گوشه ای روی کاناپه لم داده بود. پدرش که کارگر ساختمانی بود و از خوابیدن ساخت و ساز ها خانه نشین شده بود. با شوخی و خنده به استقبال پسرش آمد و گفت: امروز چی یاد گرفتید؟ مدرسه خوب بود؟
هامان که پسر بچه ای خوش سر زبان و شیطون بود خندید و جواب داد: امروز درمورد خانواده ما و خانواده فوتبالیست ها بحث کردیم.
پدر با تعجب پرسید: خانواده ما و فوتبالیست ها؟
هامان کیفش را باز کرد و دفتر انشا را درآورد و گفت: امروز درمورد علم بهتر است یا ثروت انشا نوشتیم. راستی بابا علم بهتره یا ثروت؟
پدر صدایش را صاف کرد و پاسخ داد: خب معلومه علم . ببین هامان جان اگر من سواد بالایی داشتم الان توی خونه بیکار نبودم و حداقل کارمندی بودم و بیمه و حقوقی داشتم.
هامان مثل پیرمردی دنیا دیده میان حرف پدر پرید و گفت: معلومه که هنوز بزرگ نشدی بابا جان، ثروت هست که الان حرف اول رو میزنه نه کارنامه و درس.
پدر خندید و گفت: پیرمرد کوچولوی من دلیلی هم برای این حرفش داره؟
هامان چند دقیقه ای فکر کرد و با دلی پر جواب داد: ثروت درمان همه مشکلات ما هاست. اگر پول داشتیم صاحب خونه دم به دقیقه نمیآمد جلوی همسایه ها آبرو ریزی کنه. اگر پول داشتیم شهریه دانشگاه خواهرم عقب نمیافتاد و مجبور نبود شب تا صبح سوزن بزنه و خیاطی کنه. اگر پول داشتیم مامان با آب مروارید کم بینا نمی شد و درمانش می کردیم. بابا اگر ماهم ثروت و پول داشتیم دیگه توی مدرسه بچه کارگر یا گدا زاده صدام نمی زدن.
پدر در خود آوار شد و به فکر فرو رفت و با خود می گفت بدبختی من به کنار این یه الف بچه این حرف ها رو از کجا یاد گرفته!؟
پدر می خواست بحث را عوض کند تا هامان بیش از این شرمنده اش نکند. او گفت: پسرم همه چی که پول نمیشه تا علم نباشه ثروتی هم بوجود نمیاد. همه شغل هایی که حقوق خوب دارن به علم مربوط میشن اینو فراموش نکن و مادی نباش.
هامان جدی تر از قبل پاسخ داد: نه پدر جانم اینا که شما گفتید نیست. کدوم مدرسه و دانشگاه و تحصیل خوبه و درد زندگی میخوره ؟ مگه داداشم چند ساله مهندس نشده و دوستاش با تمسخر همه مهندس بیکاری صداش می زنن؟ اما اون فوتبالیست هایی که خیلی هاشون دانشگاه نرفتن و تحصیلاتی ندارند به اندازه بلندای برج ها پول می گیرند! تنها زحمت اونا بازی با توپ هست نه کیسه سیمان تو عمرشون بلند کردن نه از سرکارگر فحش خوردن. اما شما که از سیاهی اذان صبح تا سیاهی شب کار می کنی، دستات از زحمت زیاد مثل یه زمین ترک ترک شده به اندازه پول یک وعده غذایی هم دست مزد نمی گیری. مهم ثروت پدر نه علم و زحمت این روزا یاد گرفتیم که پول حرف اول و آخر رو میزنه. بقیه اش روی کاغد انشای من خلاصه میشه که معلم خسیس هم دست و دلش به نمره بیست نمیره و همیشه یه ۱۳ زیر انشای من میذاره.
باتشکر از شما و مجموعه خوبتان
ارادتمند شما مهدی بیرانوند روژمان