۱/لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید
بنام خدا
اسماعیل جباری هستم
با اسم مستعار شعر ” مسبحا “
متولد ۲۵ فروردین ۱۳۵۳ تهران
معاون مدرسه ابتدایی
۲/علاقه ی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟
تقریبا از دوران دبیرستان علاقمند بودم
مخصوصا با خواندن اشعار حافظ ، فردوسی و پروین اعتصامی
۳/از چه زمانی شعر گفتن برای شما جدی شد؟
از ۵سال قبل وقتی که اینستا وارد پیج های ادبی شدم
البته قبلا می نوشتم ولی بنظرم راضی کننده نبود و از نظر محتوا ضعیف بودن
هر چند الان هم بنده هیچ ادعایی ندارم
۴/نظر خانواده در مورد شعر گفتن شما چه بود؟
متاسفانه جدی نگرفتند?
منم ناراحت نشدم و پیگیری کردم
۵/در چه قالب هایی می نویسید ؟
بیشتر دلنوشته ، چامک ، سپید کوتاه ، کمی هم شعر متداول و معمول
۶/در بین شاعران بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟
از نظر حقیر همه خوب هستن
ولی مرحوم قیصر امین پور ، عبدالجبار کاکایی ، فاضل نظری ، استاد بهمنی ، استاد ابتهاج ، فکر کنم اینها برتر باشند
۷/به نظر شما شعر گفتن قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟
میشه گفت ۵۰ _ ۵۰
چون خود من علاقمند بودم ولی جایی آموزش ندیدم بلکه بیشتر خواندم و آموختم
۸/موضوعات و مضامین آثارتان بیشتر چیست؟
تقریبا عاشقانه ، کمی هم تلخ و اجتماعی
۹/آثار چه شاعرانی را بیشتر مطالعه میکنید و در سرودن تحت تاثیر کدام شاعر هستید؟
پروین اعتصامی و حافظ رو میخونم ولی از شنیدن اشعار استاد ابتهاج ، فاضل نظری و استاد بهمنی لذت میبرم
۱۰/به عنوان شاعر جوان انتظار دارید در شعر به چه افقی دست پیدا کنید؟
خب راستش همه دوست دارند دیده شوند
منم بدم نمیاد
ولی خیلی دوست دارم شاگرد اساتیدی چون محمدعلی بهمنی یا فاضل نظری باشم
۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنواره هایی شرکت کرده و برگزیده شده اید؟
تا بحال هیچی چون اصلا کسی بنده رو ندیده و جایی اشعارم چاپ یا نشر هم نشده
همین جا از جناب آقای فردین احمدی تشکر میکنم که زمینه حضور و کشف استعداد افراد گمنامی همچون حقیر را فراهم کردند
ایشان واقعا در کشف استعداد افراد ناشناس و گمنام بی نظیر هستند و باید بعنوان چهره های ماندگار ازشون تقدیر بشه
۱۲/انجمن ها چه تاثیری بر شعر شما گذاشته است؟
قبل از شیوع همه گیری کرونا دو انجمن ” دکتر معین ” و ادبی ” آن ” می رفتم که متاسفانه به یکماه نرسیده کرونا باعث تعطیلی آنها شد.
حقیقتش اگه الان انجمنی باشه و عصرها برگزار بشه حتما شرکت میکنم
چون صبح تا ظهر مدرسه هستم و مشغول معاونت دانش آموزان
در پایان یکی از شعر هاتون رو برای ما بنویسید.
عاشق اینم که حماقت کنم
دست به دست تو رفاقت کنم
فکرنمازم به رکوع و سجود
ذکر تو گویم به قیام و قعود
من که دلم به زلف تو بسته شد
زلف که نه! نگاه تو بسته شد
باز تو پژواک صدایم شدی
آمدی شیطان نمازم شدی
آه ! پریشانی ما را ببین
دولت ویرانی ما را ببین
عشق تو در خون و رگم بسته شد
دیده به آن چشم تو وابسته شد
باز صدای تو مرا زنده کرد
برق نگاه تو به من خنده کرد
وای … فراموشی ما را ببین!
لحظه مدهوشی ما را ببین!
آه خدا … ناخلفم من ببخش
یاد توام! آمده یادش ببخش
یاد او هک شد به ذهن و دلم
گوش سرم کر شد از آن لحظه ام
لحظه ی دیدار تو پرپر شده
خلسه ی بیخوابی هرشب شده
آه …دلم زندگی ات را بکن
در دل خود عاشقی ات را بکن