۱/لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید. سلام عرض میکنم خدمت همه عاشقان قلم و کتاب. معصومه نوروزی از استان چهارمحال و بختیاری و ساکن شهر چلیچه هستم و دختری از آذرماه سال 84 هستم. عاشق کاغذ و قلم و معروف به نویسنده رقص کلمات.
۲/علاقهی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟ از بچگی وقتی داستان یا شعر و یا هرچه که مربوط به ادبیات بود را دوست داشتم و با آن ها خو میگرفتم. وقتی داستان قصه یا کتابی را میخواندم، بعد از تمام شدنش دوباره ان داستان را خودم برای خودم طوری که دوست داشتم تعریف میکردم و دست از سرش بر نمیداشتم.
۳/از چه زمانی نویسندگی برای شما جدی شد؟ اولین تشویق نویسندگی من برای زمانی بود که کلاس چهارم دبستان بودم و وقتی زنگ انشا، انشایم را برای بچه ها خواندم، خیلی ان را دوست داشتند و برایشان جذاب بود. طوری که تا آخر سال، زنگ های انشا فقط من انشاهایم را میخواندم. یک بارموقعه امضا کردن دفترم که شد، معلمم بهم گفت تو داستان های قشنگی مینویسی و استعداد خوبی داری و نویسنده خوبی میشی. از ان موقعه این جمله همیشه در ذهنم بود. کم کم در سال های بعد، وقتی برای داستان هایم از طرف مدرسه و آموزش و پرورش هدیه میگرفتم، نویسندگی برایم جدی شد
۴/نظر خانواده در مورد نویسندگی شما چه بود؟ خانواده من به موفقیت بچه هایشان خیلی اهمیت میدهند و خدا رو شکر وقتی فهمیدن من میتونم نویسنده باشم وکتاب چاپ کنم برای آنها اتفاق قشنگی بود و خدا روشکر همیشه حامی من بودند.
۵/در چه سبکی مینویسید؟ رمان، داستان های کوتاه و بلند، دلنوشته، و نمایشنامه و قصه کودک. در تلاشم که مقاله نویسی و فیلم نامه نویسی را هم به زودی یاد بگیرم.
۶/در بین شاعران و نویسندگان بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟ همه نویسنده و شاعران، موفق هستند و هیچ نویسنده ای نیست که برتر از همه باشد، فقط شاید کتابی که نوشته بیشتر مورد مطالعه و تشویش قرار گرفته شده. از نظر من نویسنده ای موفق هست که بتواند کتابی بنویسد که همه ان را خوانده باشند و تحت تاثیر ان زندگی یا جهان را تغییر داده باشند. اما… . پس من همه نویسنده های جهان را موفق میدونم.
۷/به نظر شما نویسندگی قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟ از نظر من نویسندگی ذاتی است و مثل هنر نقاشی است. یاد گرفتنی هست اما هنر و عشق ان در وجود نقاش آفریده شده. انسان میتونه همه هنر ها و… رو یاد بگیره اما نمیتونه عشق به انجام همه اون ها رو در وجود خودش داشته باشد. هرکاری به غیر از یادگیری، عشق هم نیاز دارد.
۸/موضوعات و مضامین نوشتههای شما بیشتر چیست؟ بیشتر نوشته های من طعم عاشقانه دارد. اما گاهی با طعم غم، طنز، تخیلی و ترسناک هم مینویسم.
۹/آثار چه شاعران و نویسندگانی را بیشتر مطالعه میکنید و در نوشتن تحت تأثیر کدام نویسنده هستید؟ شعر خواندن رو خیلی دوست دارم اما وقت کمتری برای این کار میزارم و بیشتر کتاب هایی که مربوط به سن و دوره های زندگی ام باشه و رو مطالعه میکنم. مثل کتاب خودت باش دختر، شازده کوچولو و باشگاه پنج صبحی ها و… . هرکدام به نحوه خود روی زندگی ام ثاتیر گذاشتن. نمیتونم بگم کدوم نویسنده چون هرکدوم به اندازه خودشون کتاب جذابی رو نوشتن و با توجه به نوشته هاشون قابل تاثیر و تحسین هستند.
۱۰/به عنوان نویسنده جوان انتظار دارید در نویسندگی به چه افقی دست پیدا کنید؟ من عاشق آفریدن هستم. خیلی دوست دارم که چیزی رو با دست های خودم بسازم، به خاطر همین عاشق همه کار های هنری و رشته ادبیاتم. وقتی میبینم به خاطر چیزی که خودم اون رو ساختم، تشویقم میکنن،احساس خوبی پیدا میکنم. دوست دارم آفریننده کلی کتاب باشم و در رشته ادبیات مشهور و موفق بشم.
۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنوارههایی شرکت کرده و برگزیده شدهاید؟ هنوز کتاب مستقلی چاپ نکردم و اولین کتابم به اسم گلوگاه احساس که مشترک با دوستان نویسنده دیگر هست، نوشته شده. هنوز به خاطر کتاب در جشنی شرکت نکرده ام. اما به خاطر نویسندگی و متن های کوچک خودم در مسابقات و جشن های زیادی تشویش شدم.
۱۲/انجمنها چه تاثیری بر نویسندگی شما گذاشته است؟ من مدیون انجمن نویسندگان ایران و استاد های سطح اموزشی و موسس انجمن، خانم نیلوفر دانش عزیز هستم. این انجمن در نویسندگی و تقویت قلم من خیلی کمک کرده و من با تمام وجود از این انجمن تشکر میکنم. انشالله که بتونم با موفقیتم در نویسندگی محبت ان ها را جبران کنم.
در انتها یک اثر برای مخاطبان به اشتراک بگذارید.
مرد پیری در کوچه با عجله راه میرفت و با صدایی بلند که تا آسمان میرفت، داد میزد و میگفت : «ای مردم کمکم کنید. دزد! دزد آن را برد». مردم کوچه به سمت مرد رفتند تا به او کمک کنند، اما کسی دزدی را نمیدید. یکی از مردم به او گفت: « مردک برای چه دروغ میگویی و مردم را سر کار میزاری؟» مرد پیر به سمت او هجوم برد و ان را محکم به دیوار چسباند و روبه او داد زد و گفت : « این دزد از تو هم دزدی کرده و حتی اگر این جوان ها ان را نشناسند ولی تو آن را خوب میشناسی. حتی میدانی که اسم آن روزگار است. او جوانی ها را میدزدد و تنها ردی که از خودش برجای میگذارد، خاطرات است.»