فردین احمدی: ۱/لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید. من ریحانه صادقپور متولد فروردین ۱۳۷۳. دانش آموخته مربی گری زبان انگلیسی از دانشگاه تهران و لیسانس روانشناسی از دانشگاه آزاد کرج هستم.
۲/علاقه ی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟ از دوره نوجوانی و سال های دبیرستان به ادبیات و شعر علاقه مند شدم و زنگ ادبیات برایم شیرین ترین درس بود .
۳/از چه زمانی شعر گفتن برای شما جدی شد؟ از همان دوران دبیرستان یعنی حدود ۱۶ سالگی شروع به نوشتن نثر و داستان کوتاه کردم و ادامه دادم و از سن ۲۲ سالگی به طور جدی شروع به شعر گفتن کردم
۴/نظر خانواده در مورد شعر گفتن شما چه بود؟ بسیار مشتاق هستند و مرا تحسین می کنند
۵/در چه قالب هایی شعر میگویید ؟ مثنوی ، غزل و رباعی
۶/در بین شاعران بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟ قیصر امین پور ، حبیب الله چایچیان ملقب به حسان، غلامرضا سازگار
۷/به نظر شما شعر گفتن قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟ هردو. یعنی استعداد ذاتی باید باشد تا با قرار گرفتن در معرض آموزش پرورش پیدا کند
۸/موضوعات و مضامین اشعار شما بیشتر چیست؟ سعی می کنم روی یک موضوع خاص متمرکز نشوم و مضامین اشعارم رو متناسب با مناسبت های روز و احوال گوناگون خودم هماهنگ کنم.
۹/آثار چه شاعرانی را بیشتر مطالعه میکنید و در سرودن تحت تاثیر کدام شاعر هستید؟ قیصر امین پور، غلامرضا سازگار، عمران بهروج، حسان
۱۰/به عنوان شاعر جوان انتظار دارید در شعر به چه افقی دست پیدا کنید؟ ان شاءلله به جایی برسم که بتوانم اشعار قوی و تاثیرگذار و ماندگار برای اهل بیت بگویم و در مجالس اهل بیت از آنها استفاده شود و همچنین آثار قوی به چاپ برسانم تا نامم برای نسل های بعدی ماندگار باشد.
۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنواره هایی شرکت کرده و برگزیده شده اید؟ تا کنون به دلیل مشغله های تحصیلی و کاری فرصت شرکت در جشنواره ها و چاپ آثارم رو نداشتم .
۱۲/انجمن ها چه تاثیری بر شعر شما گذاشته است؟ باعث شدند تا با دیدن شاعران جوان و قوی علاقه و ذوق بیشتری برای پیشرفت در زمینه شعر پیدا کنم در پایان یکی از شعر هاتون رو برای ما بخوانید. بازهم مهر تو چون ماه دلاویزم شد شیر چشمان تو یکباره گلاویزم شد آمدی شعله زدی بر دل سرما زده ام چشم من محو همان یار شکرریزم شد حکم کردند به ما از بد ایام که باز آه دلدادگی از مهر تو پرهیزم شد شده ای میوه ی ممنوعه ی من؛ شیرینم ! یاد تو، امشبم ای عشق! شباویزم شد درد من را تو دوا هستی و آرام دلم دور ماندن ز تو صد حیف که تجویزم شد رفته ای باغ دلم خشک و کویری شد باز فصل سر سبز بهاری بی تو پاییزم شد گرچه در محفل ما قصه دل ها جاریست دشت طوفان زده کی جای طرب خیزم شد؟