مذهب و سوالات من! ❔
در درون ما سؤال هايى مطرح مى شوند كه: من چه هستم؟ چه استعدادهايى دارم؟ و اين استعدادها از چه زمينه و چه ميدانى برخوردارند؟ و چگونه بايد در اين ميدان به كار بيفتند؟ و چه كارى با اين استعدادها هماهنگ است؟ و اين كار با چه هدفى بايد شروع شود؟
❔اصلًا چرا زنده باشم؟ براى خوردن و خوابيدن و خوش بودن، آيا عمرم بايد در كنار مستراح و آشپزخانه تمام شود؟ آيا براى اين كارها به اين همه سرمايه احتياج دارم؟ راستى انگيزه ى من براى اين همه كوشش، براى اين همه دوندگى چيست؟
❔ محرك من چه مى تواند باشد؟ آيا چيزهايى كه مرا حركت مى دهند و مرا به كوشش مى كشند از من نيرومندترند و از من مهم ترند؟
❔اين سؤال ها ناچار جواب هايى مى خواهند و اين است كه فكر ما به كار مى افتد تا جوابى بيابد و شناخت هايى از انسان و هستى و از انسان و استعدادها و از هستى و وسعتش به دست بياورد.
❔ در همين كوشش هاى فكرى، انسان به استعدادهاى عظيم و در نتيجه به كار بزرگ خودش پى مى برد و محرك و هدف را به دست مى آورد و هنگامى كه كار انسان شناحته شد، هستى شناخته مى شود و جايگاه انسان در اين هستى آشكار مى گردد و هست آفرين جلوه مى كند.
❔انسان با اين تفكرات به جهت حركت خود و هستى و ميدان كار خودش پى مى برد و به او رو مى آورد و خود را به او مى سپرد و از او روش زندگى و مرگ را و طرز حركت در اين راه گسترده را مى آموزد.
❔چون يافته كه او به استعدادهاى انسان و وسعت هستى و قانون هاى حاكم بر آن بيش از انسان احاطه دارد و يافته كه او به انسان بيش از خود انسان علاقه دارد، كه عشق به ذات و حبّ به نفس را، او در نهاد انسان گذاشته و انسان را با انسان، او آشتى داده، محبت ها را او آفريده است.
❔اين سؤال هاى روشنگر و اين شناخت از هستى و انسان و هست آفرين، انگيزه ى مذهبى شدن انسان هستند.
استاد علی صفایی حائری
روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق