دارم شروع میشوم از چشمهای تو جريان گرفته است تنم، زير پای تو انگار در زمين و زمان، ثبت میشود پيوند دستهای من و دستهای تو چيزی نمانده است كه با هم، يكی شويم چيزی نمانده است بميرم برای تو من شاعرم ولی نه به اندازهٔ تو و موسيقی بدون […]
روز: نوامبر 7, 2022
اثری از عبید زاکانی
عزم کجا کردهای باز که برخاستی موی به شانه زدی زلف بیاراستی ماه چو روی تو دید گفت زهی نیکوی سرو که قد تو دید گفت زهی راستی آتش غوغای عشق چون بنشستی نشست فتنه آخر زمان خاست چو برخاستی دوش در آن سرخوشی هوش ز ما میر بود کاسه […]
اثری از فاطمه ایزدی
آغوش تو بوی خاک باران خورده می دهد بوی کبریت های نیمه سوخته بوی لاک دست های دخترمان آغوش تو بوی دلچسب گل های مریم است زیر باران کنار کبریت های تازه خاموش شده وقتی دخترمان لاک دست هایش را بومی کند #فاطمه ایزدی
اثری از عرفان راینی پور
یک غروب سرد جمعه دلگیرانه نشسته در کنجی فقط دستان پر از احساس تو می دهد به من، گرمای وجودی را می تپد قلبم تندتند در سینه می نشیند برق شادی در نگاهم آنگاه که تو باشی در کنارم می شود چایی ام همانند هوا، سرد __عرفان راینی پور
اثری از فاطمه بابکی
قصه فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه سنگ خارا کندن از تخت طلایی بهتر است. ابتلای عشق شیرین بر دل و جانم نشست حاش لله این بلا،از هر بلایی بهتر است. عاشقم بر کل دنیا، منتها بیگمان عشق الهی بهتر است. دکتر فاطمه بابکی
اثری از آنا قهاری
اگر از من بپرسند دراین سالها چه کرده ای چیزی برای گفتن ندارم کمی فکر می کنم و می گویم: من فقط یکروز را زندگی کرده ام الباقی اش تکرار دیروز بود…. #آنا قهاری
اثری از بهناز رجب زاده
چرا صداش میکنی هشتِ مقدس؟ چون لذتِ داشتنش مساویِ با بازشدنِ هشتمین درِ بهشت،به رویِ من. اگه نداشتیش،چندمین درِ ؟ کجا؟ روت باز میشد؟ در لازم نیست؟ اگه نداشتمش، اگه با اون صدایِ ماوراییش صدام نمیکرد *مامان زندگیم جهنمِ بی مرز بود. _بهناز رجب زاده
اثری از یلدا صالحی
دلم غنج می رود برای داشتن بال و پرواز برای رفتن پا به پای دلبر به هر کوی که رفته باشد یلدا صالحی
اثری از زهرا کریمی
داستان یادت باشه دریای من پیشت امانته. من از همشون قشنگترم نه….؟با دست به عکس دسته جمعی که در مقابلش گرفته بود اشاره کرد .. بهزاد کنارش ایستاده بود دستی که بر روی شانهاش حرکت میکرد بیشتر از این که وزن داشته باشد منبع ارامش شده بود لبخند زد […]