یک غروب سرد جمعه
دلگیرانه نشسته در کنجی
فقط دستان پر از احساس تو می دهد به من،
گرمای وجودی را می تپد
قلبم تندتند در سینه می نشیند
برق شادی در نگاهم
آنگاه که تو باشی در کنارم
می شود چایی ام همانند هوا، سرد
__عرفان راینی پور
چاپ کتاب | مرکز تخصصی چاپ کتاب
یک غروب سرد جمعه
دلگیرانه نشسته در کنجی
فقط دستان پر از احساس تو می دهد به من،
گرمای وجودی را می تپد
قلبم تندتند در سینه می نشیند
برق شادی در نگاهم
آنگاه که تو باشی در کنارم
می شود چایی ام همانند هوا، سرد
__عرفان راینی پور