۱/لطفاً خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید
به نام مناسب ترین واژه ها
به رسم محبت به نام خدا
مونس بختیاری هستم!
متولد ۱۳۸۲/۱۰/۳
اهل استان خوزستان و شهر کارون زیبا کلانشهر اهواز.
ساکن شیراز و محصل سال آخر رشته علوم تجربی.
چتر نوشتن از حوالی ۱۰ سالگی بر زندگی من گسترده شد..!
و از همان سال ها بود که با شرکت در جشنواره های ادبی و مسابقه های استانی از طریق مدرسه مفتخر به کسب مقام های ناحیه ای،استانی و کشوری شدم!
همچنین در سه سال متوالی موفق به پذیرفته شدن در اردو های ملی قطبی کشوری شده و به مدت ۴ سال به حرفه ی مربی گری پرداخته ام.
کتاب شعرم با عنوان(ابرهایصورتی)به چاپ رسیده و در حال حاضر مشغول پژوهش و نوشتن یک کتاب رمان و یک کتاب روانشناسی هستم!
در کنار تحصیل و نویسندگی به فعالیت هایی از جمله: خبرنگاری،عکاسی،گویندگی،تدوین و... نیز مشغولم!
۲/علاقه ی شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟
خاطرم هست که در کودکی علاقه ی زیادی به شنیدن داستان ها و قصه ها داشتم!
به حدی که مادرم می گوید حتی در موقع غذا خوردن هم از من می خواستی برایت داستان بگویم و تا داستانی که میگفتم به مذاق ات خوش نمی آمد لب به غذا نمیزدی.
معمولا بیشتر اوقات هم که به منزل مادربزرگ هایم میرفتم از آنان میخواستم شب ها موقع خواب برایم داستان تعریف کنند.
و آنقدر این روند در کودکی ام ادامه پیدا کرد و داستان ها تکرار شد که در حال حاضر هنوز هم برخی از آن ها را کاملا با جزئیات به یاد دارم!
۳/از چه زمانی شعر گفتن برای شما جدی شد؟
از پایه ی هشتم!
قبل از آن زمان هم مینوشتم.
اما از آن سال بود که به صورت جدی نوشتن را شروع کردم.
شعر،رمان،داستان کوتاه…
دوستانم اشتیاق زیادی برای خواندن آثارم نشان میدادند.
و همین باعث میشد من برای نوشتن حریص تر شوم..
پشتکار پیدا کردم.
و تلاشم هزاران برابر شد.
رمان ها و اشعارم دست به دست در کلاس میچرخید!
هر زنگ دفتر شعرم دست یک نیمکت بود دفتر رمانم دست نیمکت دیگری..
خلاصه دفتر هایم زمین نمیماند!
و اگر در آن روز وقت میشد که بچه ها همه ی آنچه که نوشته ام را بخوانند که فبها
وگرنه دفتر ها را خانه میبردند و گاهی چند روزی طول میکشید تا رنگ آن ها را ببینم!
۴/نظر خانواده در مورد شعر گفتن شما چه بود؟
خوشبختانه بزرگ ترین مشوق های زندگی ام خانواده ام بوده اند.
همیشه و در همه جا مرا به پرداختن به علایقم تشویق میکردند!
اما پدرم بیش از همه حمایت میکرد..
تکیه گاه بود..
و هیچ گاه به خاطر ندارم
که در زندگی،دست حمایتگرش از شانه ام جدا شده باشد!
حتی زمانی که برای زمانی در بستر بیماری بود با آن حال از روند کارها و روند چاپ کتابم میپرسید و مدام پیگیر بود و تاکید میکرد هرکاری که لازم است انجام دهم و دست از تلاش برندارم!
و من همه ی موفقیت های حال و آینده ام را متکی به صبر و حمایت و پشتیبانیِ خانواده ام میدانم.
۵/در چه قالب هایی شعر میگویید ؟
در بیشتر مواقع غزل..
اما به نوشتنِ شعرهای نو،آزاد،و چهارپاره هم علاقه دارم و گه گاهی در آن قالب هم مینویسم!
۶/در بین شاعران بعد از انقلاب کدام را موفق میدانید؟
همه ی شعرا قابل احترام و در زمینه ی خود موفق اند..
به سختی میتوان یکی را بر دیگری برتری داد و بنابر سلیقه و ذوق هنریِ متفاوت هر فرد این انتخاب متفاوت است.
اما خود به شخصه شاعران قیصر امینپور ، سیمین بهبهانی ، فاضل نظری ،
سعید بیابانکی ، مهدی اخوان ثالث و احمد شاملو را موفق میدانم.
۷/به نظر شما شعر گفتن قابل یاد گرفتن یا ذاتی است؟
مطمئنن شعر نوشتن را میتوان یاد گرفت!
اما سبک شعری و ذوق هنری را باید ذاتا داشت!
اینکه ناگهان بیتی به تو الهام شود..
و یا در فکر دیگری باشی و موضوعی ناب برای نوشتن به ذهنت خطور کند..
این ها ذاتی است و نمیتوان آن ها را چندان اکتسابی دانست!
۸/موضوعات و مضامین اشعار شما بیشتر چیست؟
معمولا سعی بر این دارم که ذهنم را در چهارچوب خاصی قرار ندهم!
قفس مغز را میگشایم و ذهنم را پرواز میدهم!
کبوتر ذهن بر هر بامی که بنشیند مبدأ همان جاست!
۹/آثار چه شاعرانی را بیشتر مطالعه میکنید و در سرودن تحت تاثیر کدام شاعر هستید؟
اصولأ برای شعر خواندن به شهرت شاعر و سابقه ی هنری اش توجه ای نمیکنم!
و به قول معروف هرچه دستم بیاید میخوانم!
شعر باید بتواند حالِ دلِ آدمی را خوب کند.
حال آن شعر از هر شاعری که میخواهد باشد!
مهم این است شما بعد از خواندن آخرین بیت حس خوبی دریافت کرده باشید!
و اینکه تحت تأثیر هیچ شاعری نیستم.
تلاشم شدیدا بر خود باوری و خلق سبک های متفاوت و جدید است.
همیشه سعی میکنم سبک ویژه ی خودم را داشته باشم!
۱۰/به عنوان شاعر جوان انتظار دارید در شعر به چه افقی دست پیدا کنید؟
اکثر مواقع حال خوبم در گِروئه نوشتن است.
یعنی من می نویسم تا بتوانم زندگی کنم!
و همیشه آرزوی قلبی ام این بوده..
آن عشقی را که در کلمه به کلمه ی آثارم به جا میگذارم برای خواننده قابل درک باشد
و قبل از آنکه بخواهد به عمق و مفهوم
شعر دقت کند آن عشق را بفهمد!
۱۱/چه آثاری از شما به چاپ رسیده و در چه جشنواره هایی شرکت کرده و برگزیده شده اید؟
مجموعه اشعارم با عنوان(ابرهایصورتی)به چاپ رسیده است.
اما به دلایلی تاکنون از شرکت در جشنواره ها احتراز کرده ام..
احتمال دارد که در آینده اگر شرایط محیا بود شرکت کنم.
۱۲/انجمن ها چه تاثیری بر شعر شما گذاشته است؟
انجمن ها مکان های بسیار خوبی برای رشد کردن و به تکامل نزدیک شدن است.
شما با یاد گرفتن و به اشتراک گذاشتنِ نوشته هایتان ، شنیدن انتقاد و پذیرفتن آن و کسب تجارب در زمینه های مختلف گام بلندی برای آینده ی هنری خود بر میدارید.
مطمئنن انجمن ها برای من هم تأثیر بسزایی داشته اند.
در پایان یکی از شعر هاتون رو برای ما بخوانید.
“سیب سرخ”
من از این قفس رهیدم تو مرا نمیشناسی
ز ازل به بند بودی تو رها نمیشناسی
دل و دین و زندگی را ندهم به راه عشقت
نه که ارزشی ندارد تو بها نمی شناسی
دل من ستوه آمد ز غم فراغ اما
تو به اندازه ی ارزن غم ما نمی شناسی
ز صفای عشق تنها تب آن نصیب من شد
ز تب افتاده ام اما تو شفا نمی شناسی
به هوای سیب سرخی به بهشت پشت کردی
به زمین دگر گذر کن تو بلا نمی شناسی
دل از عشاق بریدم که رها شوم ز بندت
به کدام دین تو بودی که خدا نمی شناسی
???????
شما هم میتوانید نویسنده، شاعر، پژوهشگر، مترجم و هنرمند بزرگی شوید. کافیست به مجموعهی بزرگ کشف استعداد برتر و موسسه انتشاراتی حوزه مشق بپیوندید.
۰۹۳۹۳۳۵۳۰۰۹
۰۹۱۹۱۵۷۰۹۳۶
موفق باشی گل دختر?❤️?
عالی افرین تو محشری دختر♥