*دیدگاهِ متفاوت*
بچه که بودم با مادربزرگم با هم زندگی میکردیم. عاشق مادربزرگم بودم که اون چهرهاش با عینکِ ته استکانیش و چروک های عمیقی که روی صورتش نقش گرفته بود، شیرینتر جلوه میکرد.
همیشه تا مادربزرگم برای ضرورتی، عینک را از صورتش به زمین میگذاشت، سریع با چابکی خیز برمیداشتم و عینک را به صورتم میزدم؛ و مادربزرگ همیشه با اضطراب گوشزد میکرد که این عینک نمرهی چشمانِ من نیست، و به آن دست نزم تا مبادا صدمهای نبیند.
نمیدانم چه شیطنتی بود، با اینکه بارها عینک را گاه وبیگاه ازمادر بزرگ کش رفته و به چشانم زده و دنیا را از پس آن تار دیده بودم، ولی باز انجام میدادم. مادربزرگم همیشه بین زمزمه هایش با خودش، وقتی از عینک خسته میشد میگفت: «کِی باش از این عینک راحت شم، چیه این تهِ استکانِ دست وپاگیر روی چشمام».
و همیشه برایم سوال بود که چرا مادربزرگ چیزی موسوم به عینک یا به گفتهی خودش تهِ استکان را به چشمانش میزند تا دنیا را طبق تجربهای که خودم هنگام زدن عینکِ مادربزرگ به چشمانم داشتم؛ تار و کدر ببیند.
یک روز که مادربزرگ عینکش را کنار بالشتش گذاشته و خواب بود، فکری به ذهنم خطور کرد. عینک را برداشتم، به حیاط رفتم و با گوشکوب تکه تکه اش کردم. همیشه لحظه شماری میکردم موقعیتی پیش آید تا این لطف را به او بکنم تا او را از شر عینکی رها کنم که فکر میکردم دنیا را از پس آن تارمیبیند.
و مشتاقانه منتظر ماندم تا ازخواب بیدارشود تا این شاهکارم را به عرضش برسانم. وقتی بیدارشد، به کناربالشت دست برد تاعینکش را به چشمانش بزند؛ و من با اشتیاقی وصف ناپذیر جریان را برایش بازگو کردم. هر چقدر من با آب و تاب بیشتری موضوع را پیش میبردم، بیشتر اثرِ نگرانی در چشمانش پر رنگتر میشد، طوری که آشفتگی تمام چهرهاش را محاصره کرد.
ولی من مُسرانه هنوز اعتقاد داشتم که او را ازدست آن شیشههای ذره بینیِ ضخیم که زندگی را دربرابر دیدگانش محو وتار میکرد نجات دادهام. تا مدت ها مادربزرگ کورمال کورمال راه میرفت تا عینک جدیدش تهیه شود.
بزرگتر که شدم فهمیدم نسخه و عینک زندگی هر کس مختص به شخصِ خودش است. شاید نسخه ای که زندگیِ من را تار و مخدوش میکند، ممکن است زندگی دیگری را شفاف گرداند.
دریافتم که نکوشم دیدگاهِ دیگران را به قدوقوارهی دیدگاه خودم درآورم؛ و یا بالطف های بی جایم ضربه وخللی به اطرافیانم وارد نکنم.آری، عینک های هیچ یِکمان، دیدِ یکسانی به نگاهمان نمیدهد.
✍️زهرا علیزاده کرفتی
🌹🌹
چاپ انواع کتاب:
شعر،داستان،دلنوشته،رمان،کتاب کودک، کتاب کار،ترجمه کتاب، سفرنامه،زندگینامه،نمایشنامه،فیلمنامه و… با شرایط ویژه و تبدیل پایان نامه ارشد و رساله دکتری به کتاب با بهترین شرایط و اکسپت مقاله همایشی، کنفرانسی در یک هفته در
انتشارات بین المللی حوزه مشق
به مدیریت دکتر فردین احمدی