ستاره عاشق شد؛ عاشق شمعی که در تاریکی میدرخشید!
ستاره به شمع گفت: «تو انعکاس منی در تاریکی زمین، و من انعکاس توأم در تاریکی آسمان. من و تو همپای هم ظلمت جهان را میشکافیم.»
شمع گفت: «ما چگونه میتوانیم انعکاس هم باشیم؟ تو یک ستارهای.
بزرگ و باشکوهی. بر تمام جهان تسلط داری… اما من یک شمع کوچک و ناچیز بیشتر نیستم!» ستاره گفت: «تو ظاهرت کوچک و ناچیز است، اما روحت بزرگ است؛
بزرگ و بیدریغ و مهربان، که عشق را شعله میکشد! تو روشنایی روحت را از من وام گرفتهای، و من حقیقت وجودم را در شعلهی تو میبینم!
اگر تو آینهی من روی زمین نباشی، هیچکس از نطفهی تاریکی روشنایی را کشف نخواهد کرد! من و تو پابهپای هم ظلمت را میشکافیم!» در همین حال که ستاره با شمع حرف میزد و نور منتشر میکرد، شمع همچنان که گوش میداد شعله میکشید و قطره قطره آب میشد.
وقتی آخرین قطرهی شمع چکید و تمام شد روح او به شکل پرندهای از جنس نور به سمت آسمان پر زد و در قلب ستاره نشست… ناگهان شعلهای در آسمان درگرفت!
در همان هنگام، چند نفر پنجرههایشان را در شهر شب باز کردند و دیدند که یک شمع بزرگ در آسمان میدرخشد!
🌹🌹🌹
چاپ انواع کتاب:
شعر،داستان،دلنوشته،رمان،کتاب کودک، کتاب کار،ترجمه کتاب، سفرنامه،زندگینامه،نمایشنامه،فیلمنامه و… با شرایط ویژه و تبدیل پایان نامه ارشد و رساله دکتری به کتاب با بهترین شرایط و اکسپت مقاله همایشی، کنفرانسی در یک هفته در
انتشارات بین المللی حوزه مشق
به مدیریت دکتر فردین احمدی
بسیار بسیار از توجه و محبت و حمایت شما سپاسگذارم.
با احترام، شبنم حکیم هاشمی