در بخش شعر نو
معجزه ی من خوابهایم است/ تو را در خواب قاصدکی میبینم/ در لابه لای تصاویر تو را میچینم و فوت میکنم/ همه چیز را با تو پاک میکنم / وآنگاه/ در میان دستانم پرواز میکنی/ تنها تو میمانی و چشمهایت بر ساقه ی دو لب / و تنها من میمانم و حادثه ی مرطوب لبهایم
در بخش دلنوشته
دلتگی که وقت و زمان نمی شناسد
دلتنگی دانه ای عاشق است که هر وقت دلش بخواهد ریشه میکند
و سر از خاک بیرون می آورد شاخ و برگش روان میشود
و دورت می پیچد و آنگاه به فلسفه ی یکی شدن عاشقانه تو را در آغوش می کشد.