شده است در نفسی حبس بشوی، خم بشوی خیره و زیر دست بشوی؟ شده است جنس خودت مِثلِ خودت آتش جانت بشود؟سوزِ قرارت بشود؟ شده است از سر اشک آه شوی، رام شوی ،خیره به یک راه شوی؟ شده است غم بخوری دم نزنی، آتش به جانت بزنی؟ دل ما […]
ماه: اکتبر 2022
اثری از شریوان رحمانی
در لا به لای احساس، در رنگ پنهانِ نوای خوش صدای زندگی، دختری آرام با نور کم سوی دل خوشی هایش گیسوان سیاه نا امیدی را در هم می بافد، تا زینت بخش قلب دردمند و جامه ی سفید خوشبختیاش باشد، تا نت به نت و قلم به قلم با […]
اثری از فائزه خوشابی
– بلدم شعر بگویم ز بلندایِ جمالت بلدی شعرِ دلم گوش و کمی نوش کنی؟! بلدم باده بنوشم ز لب و لعلِ لب تو بلدی کاسهی لعلت، به لبم جوش کنی؟ بلدم در بغلِ تو ز تنم ریشه دوانم بلدی صدر و دلت را به تنم پوش کنی؟ بلدم با […]
اثری از زهرا یگانه
خیره به غروب! به تو فکر می کنم! و هنوز نفس می کشم… صدای موسیقی روحم را می خراشد! آنطرف تر بساط آزار دهنده تری پهن است… کسی شمس لنگرودی می خواند! آن هم با صدایی بلند! “اشتباه نکن نه زيبايی تو… و نه محبوبيتت! مرا مجذوب خود نکرد… تنها […]
اثری از ملیحه قناد قزوینی( رویا)
این سرزمین سرد این داغ های نشسته بر پیشانی زمان این آسمان بی رحم دستی ببر به موج های پرطلاتم دریا آبی تر از حکایت مرغان چیست ؟ شرمی که می چکد از دیدگانِ باز ولی نابینا … اینجا من و توایم که خون گریه می کنیم اینجا نشانه نیست […]
اثری از الهام احمدی
من رو نفهمید! هر کاری کردم من رو نفهمید! وجودم رو به دست باد سپردم، موهام رو پریشون کردم، نفهمید غم کنج قلبم رو؛ گفت: «موج موهات شعرند دختر…» حرفهاش برایم قشنگ و دلنشین بود اما خیالش پریشونِ… خیالش پریشونِ گیسو کمندِ دیگهای بود، دلش غنج میرفت برای صدای بلند […]
اثری از فاطمه اکبری
رای آخرین بار به چشمانش نگاه کردم تادر چشمانش خودم را پیدا کنم دنبال دوست دارمهای بی جوابم بودم دنبال یک حس مشترک یک خاطره ویک بهانه برای دوباره عاشق کردنش اما اثری از آن نبود که نبود دیگر درچشمانش اشتیاق بودنم سوسو نمی زد ازآن دوستت دارمها برایت می […]
اثری از پریا رضائی
تو هرشب در خیالم می آیی و من هر شب از خیالت میروم موهایت را پریشان میکنی من هرشب و هر روز پریشان تر میشوم تو آرام آرام آمدیُ پا در دلم گذاشتی که دیگر نتوانستم جلوی دوست داشتنت را بگیرم لبخندت غنچه ای بود شکوفا کرد عشق دلم را […]
اثری از مژگان مسعودی
گنجشک های چشم تو هم ندبه خوان شدند دیریست بی خیال غم آب و نان شدند فصل بلوغ زرد قناری رسیده است گلهای سرخ باغ چه نامهربان شدند در حیرتم که دسته به دسته کبوتران در پنجه حریص قفس بیکران شدند خوابند ماهیان و درون حباب جهل بر دست موج،طعمه […]
اثری از مهدیه طریفی
*راه بی روح شدن* دنیا می گوید چیز هایی را از تو می گیرم که امکان بازگشتشان وجود دارد. به خیالش می خواهد زمین نخوریم کجای کاری؟ فقط دنیا حرف زدن بلد نیست، من هم بلدم بلدم و می گویم که دنیا لاف می زند، چرت میگوید کداممان دیده […]